نوسازی بافت های فرسوده ضرورتی است که در سطح ملی و کلان پشتوانههای متعدد قانونی و پشتیبانی برای آن در نظر گرفته شده است. طبق قانون سالانه 10 درصد از بافت های فرسوده باید نوسازی گردد که به منظور تحقق این هدف، در قالب ستاد بازآفرینی که در سطوح ملی تا شهرستانی تعریف شده، ب چکیده کامل
نوسازی بافت های فرسوده ضرورتی است که در سطح ملی و کلان پشتوانههای متعدد قانونی و پشتیبانی برای آن در نظر گرفته شده است. طبق قانون سالانه 10 درصد از بافت های فرسوده باید نوسازی گردد که به منظور تحقق این هدف، در قالب ستاد بازآفرینی که در سطوح ملی تا شهرستانی تعریف شده، برای همه دستگاههای دولتی و عمومی تعیین نقش و وظیفه میگردد. در کنار ظرفیت ستاد بازآفرینی، قوانین متعددی نیز ضرورت نوسازی بافت های فرسوده را بیان کرده و برای آن دستورالعملها و راهکارهایی اندیشیدهاند که از آن جمله میتوان به قانون نوسازی و عمران شهری، قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن، قانون حمایت از احیاء، بهسازی و نوسازی بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری اشاره نمود. بررسی این قوانین نشان از پرداختن به تمام ابعاد نوسازی بافت فرسوده در سطح سیاست گذاری دارد. اما نکتهی مبهم آن است که با وجود این قوانین و هدف گذاریهایی که صورت گرفته، چرا مسیر حرکت به سوی اهداف کند و در برخی موارد ناممکن شده است. بدین منظور با بررسی قوانین، تجارب داخلی و خارجی و ادبیات موضوع سعی شده تا چارچوبی به منظور تعیین سنجههای کلیدی موفقیت طرح های نوسازی در حوزه اجرا به دست آید. نتایج به دست آمده از تحلیلها و مصاحبههای تکمیل شده در این مقاله نشان از افتراق عملکردی و هدف گذاری بین بازیگران عرصه نوسازی دارد و نوعی عدم تعادل در توزیع منابع، نقش ها، روابط بین دستگاهی و انتظارات و وظایف تعیین شدهی قانونی برای بازیگران عرصه نوسازی وجود دارد.
پرونده مقاله
در دوره های گذشته معماری و شهرسازی ایران، همواره از یک روند مشخص پیروی نموده که با دوره قبل و بعد از خود رابطه ای متعادل، منطقی، مستحکم و در عین حال رو به جلو برقرار می کرده اما این روند در دوره معاصر معماری و شهرسازی ما تداوم نیافته و دچار آشفتگی، اغتشاش و نا به سامانی چکیده کامل
در دوره های گذشته معماری و شهرسازی ایران، همواره از یک روند مشخص پیروی نموده که با دوره قبل و بعد از خود رابطه ای متعادل، منطقی، مستحکم و در عین حال رو به جلو برقرار می کرده اما این روند در دوره معاصر معماری و شهرسازی ما تداوم نیافته و دچار آشفتگی، اغتشاش و نا به سامانی شده است. به گونه ای که خانه های شکل گرفته در این دوران، پاسخگوی بسیاری از نیازهای کالبدی، فرهنگی، اجتماعی و شیوه زندگی مردم این سرزمین نیست. از این رو نوشتار حاضر، با هدف تعیین مولفه ها و ریزمولفه های بعد کالبدی زمینه گرایی و ارایه پیشنهادات و راهکارهایی در راستای تبیین الگوی کالبدی مسکن در شهر کاشان بر پایه مولفه های مذکور و نتایج ارزیابی نمونه های موردی به نگارش درآمده است. این پژوهش از نوع کیفی و بر اساس روش توصیفی - تحلیلی است. در ابتدا با استناد به منابع مطالعاتی به بسط مفهوم زمینه گرایی پرداخته شده و با اقتباس از منابع پژوهش و تحلیل آرا صاحب نظران، مولفه ها و ریز مولفه های بعد کالبدی زمینه گرایی تدوین شده است. سپس نمونه های موردی منتخب در شهر کاشان، بر اساس مولفه های به دست آمده و با استفاده از ابزار مشاهده، مطالعات کتابخانه ای و عکاسی ارزیابی شد که نتایج آن به تفکیک هر نمونه ارائه گردیده است. نتایج کسب شده از مطالعات در حوزه زمینه گرایی به همراه مقایسه تطبیقی نتایج ارزیابی نمونه ها مورد بررسی و واکاوی قرار گرفت. نهایتا راهکارها و پیشنهادات ذیل شاخصه های کلی موقعیت بنا، مقیاس و اندازه، شکل و فرم، مصالح و جزییات و ساماندهی عناصر و اجزای کالبدی ارائه گردیده است. در پایان توجه به رویکرد زمینه گرایی به ویژه بعد کالبدی آن و به کارگیری عملی راهکار های پیشنهادی ارایه شده می تواند در برقراری این پیوستگی از دست رفته و اعتلای معماری مسکونی کاشان نقشی محوری ایفا کند.
پرونده مقاله
شهر دانایی از مفاهیم خلق شدهی هزارهی جدید است. هر چند نشانههایی از مفهوم شهر دانایی را میتوان تا یک دهه پیش نیز جستجو کرد، امّا از قرن بیست و یکم شهرهایی از گوشه و کنار جهان، به سوی مفهوم توسعهی دانایی محور تمایل پیدا کرده است. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی و تحلیل می چکیده کامل
شهر دانایی از مفاهیم خلق شدهی هزارهی جدید است. هر چند نشانههایی از مفهوم شهر دانایی را میتوان تا یک دهه پیش نیز جستجو کرد، امّا از قرن بیست و یکم شهرهایی از گوشه و کنار جهان، به سوی مفهوم توسعهی دانایی محور تمایل پیدا کرده است. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی و تحلیل میزان توانمندیهای مدیریتی و قابلیتهای تکنولوژیکی و زیرساختی شهر دانایی محور در شهر شیراز است که با استفاده از روش تحقیق میکس متد (کیفی و کمی) انجام گرفت. ابعاد و مولفههای شهر دانایی محور ابتدا از طریق بررسی کیفی (تحلیل محتوی) بر پایه مشخصههای کیفی پژوهش سنجیده شد و سپس با استفاده از تکنیک IPA (اهمیت و عملکرد) بررسی کمی نیز صورت گرفت. بعد از این بررسیها، اهمیت مولفههایی که در مرحله اول تحقیق شناسایی شدند تعیین گردید. با استفاده از بررسی دادهها، ماتریس اولویتبندی بهبود شاخصهای داناییمحور در شهر شیراز نیز مشخص گردید. هم چنین نتایج نشان داد که مهمترین اولویت شهر شیراز آگاهی و افزایش دانش شهروندان با وزن (158/.) است. از طرفی کاهش خدمات کاغذی با وزن (138/.) و افزایش خدمات آنلاین با وزن (112/.) به عنوان دومین و سومین اولویت با همدیگر همبستگی داشتند. علاوه بر این طی این مطالعه مشخص گردید که زیرساختهای آموزشی شهر شیراز از نظر اصول دانایی در وضعیت مناسبی قرار دارد.
پرونده مقاله
بافتهای تاریخی به عنوان شاهکارهای معماری و فرهنگی، بخشی ارزنده از هویت و تاریخ یک شهر و منطقه را تشکیل میدهند. حفظ و نگهداری این بافت¬ها و توجه به کیفیت منظر آنها امری بسیار حائز اهمیت است که متأسفانه امروزه به دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مورد غفلت واقع شده¬اند. چکیده کامل
بافتهای تاریخی به عنوان شاهکارهای معماری و فرهنگی، بخشی ارزنده از هویت و تاریخ یک شهر و منطقه را تشکیل میدهند. حفظ و نگهداری این بافت¬ها و توجه به کیفیت منظر آنها امری بسیار حائز اهمیت است که متأسفانه امروزه به دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مورد غفلت واقع شده¬اند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و تبیین پیشران¬های کلیدی مؤثر بر منظر بافت تاریخی محله سنگ¬سیاه شهر شیراز است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. جهت گردآوری داده¬ها و اطلاعات مورد نیاز از مطالعات کتابخانه¬ای-اسنادی و میدانی توزیع پرسشنامه و جهت تجزیه و تحلیل داده¬های جمع¬آوری شده از نرم افزار MicMac و تکنیک دلفی بهره¬گیری شده است. یافته¬های پژوهش بیانگر آن است که از میان 22 عامل اصلی مؤثر بر منظر بافت¬های تاریخی محله سنگ¬سیاه شهر شیراز، در مجموع 7 عامل کلیدی در وضعیت منظر بافت¬های تاریخی محله سنگ¬سیاه شهر شیراز تأثیرگذارند بدین صورت که این عامل¬ها بیشترین تأثیرگذاری را بر دیگر عوامل و کمترین تأثیرپذیری را از دیگر مولفههای مؤثر بر کیفیت منظر بافت¬های تاریخی محله سنگ¬سیاه شهر شیراز دارند وشامل عوامل «وحدت فضایی (هماهنگیهای عناصر) (V4)، رنگ و مصالح (V16)، فضای پیاده روها (V19)، احساس امنیت و ارامش (V14)، فضای سبز (V20)، مبلمان شهری (V12) و نورپردازیها (V15)» میباشند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که منظر شهری مطلوب، تأثیرات بسیاری بر کیفیت¬زندگی شهروندان و افزایش میزان رضایتمندی آنان از عملکرد مدیریت شهری دارد که به دنبال آن سبب ارتقا مشارکت شهروندان در طرحهای توسعه شهری خواهد شد. دستیابی به منظر شهری مطلوب، مستلزم، شناسایی عوامل مؤثر بر آن و برنامهریزی برای بهبود وضعیت این عوامل میباشد. چرا که به واسطه ارتباط درونی عوامل تشکیل دهنده منظر، تغییر در هر عامل سبب تغییر در سایر عوامل میشود. در این میان مداخله در منظر بافت¬های تاریخی شهرها به سبب ارزشمندی این بافتها، بسیار حساس است.
پرونده مقاله