دوره زمامداری قاجار در ایران مصادف با انقلاب صنعتی غرب در قرن نوزدهم است که عامل مهمی در تحولات معماری و شهرسازی مدرن و معاصر است. بدین معنا که دوره قاجار حلقه واسطه گذشته سنتی با آینده مدرن ایران است و زمینه پیدایش دگرگونیهای دو دهه پهلویاول را فراهم میس چکیده کامل
دوره زمامداری قاجار در ایران مصادف با انقلاب صنعتی غرب در قرن نوزدهم است که عامل مهمی در تحولات معماری و شهرسازی مدرن و معاصر است. بدین معنا که دوره قاجار حلقه واسطه گذشته سنتی با آینده مدرن ایران است و زمینه پیدایش دگرگونیهای دو دهه پهلویاول را فراهم میسازد. همچنین در این دوران در ازبکستان نیز تحولات بسیاری تحت فرآیندهای مدرنیزاسیون شوروی صورت میگیرند. هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش جریانهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نوگرا و نحوه تاثیرگذاری آنها بر تحولات خیابانهای ایران و ازبکستان در دوره قاجار و پهلویاول میباشد تا به این سوالات پاسخ داده شود:آیا جریانات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نوگرا در کشورهای ایران و ازبکستان بر روند شکلگیری و تغییر خیابانها در این دو کشور تاثیرگذار بودهاند؟ تحولات شهرسازی ایران و ازبکستان در دوره قاجار و پهلویاول دارای چه ساختار، ماهیت و جنبههای متفاوت و مشابه بودهاند؟ این پژوهش به صورت تاریخی-تطبیقی و با رویکردی کیفی به کمک مطالعات اسنادی صورتگرفته است که از روشتحقیق تاریخی-تفسیری در بخش گردآوری مبانینظری تاریخی و روشتحقیق توصیفی-تحلیلی در زمینه تحلیل و مقایسه تحولات شهرسازی طراحی خیابانهای شهری تهران و تاشکند استفاده شدهاست. جامعهآماری شامل تمام خیابانهایی هستند که در دوره قاجار و پهلویاول تحت تاثیر اندیشههای مدرنیسم دستخوش تغییرات کالبدی و عملکردی شدند و جامعه نمونه شامل آن تعداد از خیابانهایی میباشند که در بازه زمانی مشابه قرارداشتهاند و از نظر سیر تحولات کالبدی، عملکردی و عینی دارای شباهتهایی میباشند. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهند که اندیشههای مدرنیسم در هر دو کشور در ابعاد عینی، عملکردی و کالبدی تجلی یافتهاند و مولفههای کالبدی تاثیرپذیری پررنگتری نسبت به دیگر مولفهها داشتهاند. در هر دو کشور طراحی خیابانها به شیوههای نوین با مولفههایی نظیر همجواری کاربریهای گوناگون اطراف خیابان، افزایش نفوذپذیری و شفافیت بصری در جداره خیابانها و شبکه منظم شطرنجی خیابانها به طور مشابه تجلی پیدا کردهاند.
پرونده مقاله
در روزگاری زندگی میکنیم که تغییر جزء جداییناپذیر آن است. این تغییرات، گاه درپی ویژگیهای بارز معماری شهر یا محله است و گاه هویتی نو را فراهممیکند. ولی همهجا بهاندازه خانه، یعنیهمان فضای زندگی، تغییر نکرده و چون خانه مفهومی تجربی و انتزاعی از زمانو مکان است؛ بد چکیده کامل
در روزگاری زندگی میکنیم که تغییر جزء جداییناپذیر آن است. این تغییرات، گاه درپی ویژگیهای بارز معماری شهر یا محله است و گاه هویتی نو را فراهممیکند. ولی همهجا بهاندازه خانه، یعنیهمان فضای زندگی، تغییر نکرده و چون خانه مفهومی تجربی و انتزاعی از زمانو مکان است؛ بدینترتیب میتواند نسبت گذشتهوحال ساکنان را بهتر روشن کند. مسأله اصلی این نوشتار، کشف ویژگیهای بارز معماری خانههای تاریخی و قیاس آن با ویژگیهای خانههای معاصر در شهری است که نهتنها معماری متمایز دارد؛ بلکه سیمای شهری آن متأثر از تغییرات بافت مسکونی معاصر، متحول شده است. از این رو پژوهش حاضر جستجوی نسبت حال و گذشته در خانههای سنندج را مدنظر دارد. پرسشهای اصلی این پژوهش چیستی ویژگیهای خانههایتاریخیسنندج و چگونگی تحولات در خانههایمعاصر آن بوده است و ازاینرو هدف این مقاله را میتوان یافتن نسبت تغییرات خانههای معاصر و تاریخی سنندج دانست. این پژوهش با رویکردی کیفی، در دو دسته خانههای سنتی و معاصر و در سه سطح تحلیل مبتنیبر تأثیر ویژگیهای کلی شهر بر خانهها، قیاس بین کالبد به روش تحلیلی- توصیفی و تحلیل مبتنیبر تطابق فرهنگ زیست و معماری، بهروش تحلیلمحتوای مصاحبههای عمیق نیمه ساختاریافته، بهانجام رسیده است. نتایج نشانگر آناست که اصلیترین وجوه تمایز خانههای تاریخی سنندج، نحوة ارتباطبا طبیعت، اهمیت فضای نیمباز، توجه به منظرگاه بیرونی درعین حفظ محرمیت و وجود مرتبهبندی در کلوجزء فضاها است. این ویژگیها در خانههای معاصر بهطوریکسان تداوم نیافتهاست. بهواسطة تغییر الگوی مسکن و کاهش نقش حیاط، ارتباطبا طبیعت دستخوش تغییرشدهاست؛ فضای نیمباز تا نمونههای میانی معاصر بر قوت خود باقیاست ولی در نمونههای پساز دهة50 شمسی، اهمیت پیشین را ندارد؛ نخست از جنبة زیستی وبعد ازنظر کمی و کیفی جایگاه خود را ازدستدادهاست. در دو ویژگیدیگر توجه به منظرگاه خارجی و مرتبهبندی فضایی، تغییرات غیرقابلبازگشتی رخدادهاست. بدینترتیب درپس برهمخوردن انسجام شهری، تحولاترخداده در فضایخانگی نیز نشاناز گسستگی از معماری بومی دراین شهر داشتهاست.
پرونده مقاله
معماری مسکونی در ایران و خصوصا در تهران، از اوایل پهلوی، دستخوش تغییراتی در ساختار کالبدی-کاربردیشد، به نحوی که، بناهای تک واحدی به مجتمع های آپارتمانی با زندگی عمودی تبدیل شدند. در این میان، یکی از مهترین عوامل موثر در این تحولات، فناوری حاصل از انقلاب صنعتی می باشد چکیده کامل
معماری مسکونی در ایران و خصوصا در تهران، از اوایل پهلوی، دستخوش تغییراتی در ساختار کالبدی-کاربردیشد، به نحوی که، بناهای تک واحدی به مجتمع های آپارتمانی با زندگی عمودی تبدیل شدند. در این میان، یکی از مهترین عوامل موثر در این تحولات، فناوری حاصل از انقلاب صنعتی می باشد که به عنوان عاملی قدرتمند، تحولات وسیعی را ایجاد نموده است. امروزه بناها به واسطه توسعه تجهیزات و مصالح جدیدتر، با تحولات ساختاری زیادی و ارزش گذاری های متفاوتی مواجه شده اند کهاین پژوهش بازتاب اثرگذاری فناوری بر معماری مجتمع های مسکونی در دوره معاصر و طی دو بازه زمانی پهلوی و انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار داده است. در این راستا، در بخش نظری با رویکرد کیفی و مطالعات کتابخانه ای و با بهره گیری از روش تحلیلی-توصیفی، چهارچوب نظری ارائه شد و سپس با مطالعات میدانی و تدوین پرسشنامه، چهارچوب نظری از طریق برنامه آماری SPSSارزیابی و تحلیلشد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که؛ میان متغیر مستقل سخت ابزار(با سه بعد رفاهی، امنیتی و تنوع-تجمل) از بحث «فناوری» با سه بحث محوطه-نما، معماری داخلی-پلان و تزئینات از متغیر «مجتمع مسکونی» رابطه نسبتا ضعیفی در دوره پهلوی وجود داشته است در حالی که در دوره انقلاب اسلامی این رابطه قوی تر است و به شدت احساس می شود. بدین معنی که در دوره پهلوی تغییرات در سخت ابزار می تواند تا حدودی در مجتمع مسکونی نیز تأثیرگذار باشد. اما برای بازه زمانی انقلاب اسلامی، این رابطه بیشتر به چشم می آید، به نحوی که شدت این رابطه در دوره پهلوی با میانگین۲۰۷/۰ و در دوره انقلاب اسلامی با میانگین۳۹۰/۰ می باشد که در میان مسئله قابل ملاحظه؛ اهمیت بالاتر بحث «معماری داخلی/پلان» در هر دو دوره مذکور نسبت به دو بحث دیگر یعنی «تزئینات داخلی» و « محوطه/نما» در معماری مجتمع ها می باشد.
پرونده مقاله
مسجد از مهمترین و خاصترین بناهای مسلمانان در کشورهای اسلامی است و لزوم مطالعات در حوزه نظری پیرامون گنجینه دیرینه فرهنگ و معماری ایرانیاسلامی بر کسی پوشیده نیست. واردشدن حوزههای جدید نظری به معماری، مانند موضوع اتمسفر، دریچهای جدید بهسوی طراحان باز میکند که شاید چکیده کامل
مسجد از مهمترین و خاصترین بناهای مسلمانان در کشورهای اسلامی است و لزوم مطالعات در حوزه نظری پیرامون گنجینه دیرینه فرهنگ و معماری ایرانیاسلامی بر کسی پوشیده نیست. واردشدن حوزههای جدید نظری به معماری، مانند موضوع اتمسفر، دریچهای جدید بهسوی طراحان باز میکند که شاید بتوان با تأمل در آن، آنچه را که در سالیان اخیر، طراحی و ساخت مساجد با فقدان آن روبرو است، پوشش داد. این پژوهش با طرح این پرسش که مؤلفههای تأثیرگذار بر ایجاد اتمسفر معنوی مساجد از دیدگاه مخاطبین چه هستند؟ شکلگرفته است و هدف آن خوانش اتمسفر مساجد معاصر تهران مبتنی بر تجربه زیسته مخاطبان آنها است. روش پژوهش بر اساس نظریه دادهبنیاد و تحلیلها به روش کدگذاری سیستماتیک اشتراوس و کوربین با کمک نرمافزار MaxQDA بوده است. جهت سنجش مؤلفههای استخراجشده، شش مسجد در جغرافیای معاصر تهران انتخاب گردیده و توسط نرمافزار Expert Choice، تحلیل و مقایسه زوجی بر روی پارامترهای نمونههای مورد مطالعه از طریق پرسشنامه خبرگان انجام شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اتمسفر معنوی مساجد، مبتنی بر تجربه زیسته مخاطبین، تحتتأثیر نُه (9) مؤلفه اصلی قرار دارد که هریک دارای ارزش وزنی مخصوص به خود است. نتیجهگیری بحث نشان میدهد از بین مؤلفههای یافت شده، تناسبات، در رتبه اول و به ترتیب مؤلفههای نور، صدا، رنگ، مصالح، تزئینات، دسترسی و موقعیت، در رتبههای پس از آن جای دارند. از میان شش مسجد مورد مطالعه پژوهش حاضر، مسجد جامع شهرک غرب، اتمسفر معنوی مطلوبتری در ادراک مخاطبین خود ایجاد مینماید.
پرونده مقاله