زندگی در شهرهای سنتی ایران تا اواخر دورۀ قاجاریه در قالب محله انتظام و معنا مییافت که در پی توسعههای شهری دورۀ پهلوی دچار تخریب و گسست کالبدی و کارکردی گردید. به مرور زمان تغییر سبک زندگی و تسریع در روند آن موجب تحولات معنایی، انزوا و نابودی ساختار محلات از حافظۀ جمعی چکیده کامل
زندگی در شهرهای سنتی ایران تا اواخر دورۀ قاجاریه در قالب محله انتظام و معنا مییافت که در پی توسعههای شهری دورۀ پهلوی دچار تخریب و گسست کالبدی و کارکردی گردید. به مرور زمان تغییر سبک زندگی و تسریع در روند آن موجب تحولات معنایی، انزوا و نابودی ساختار محلات از حافظۀ جمعی شهروندان گردید. از آنجا که محله بستر زندگی جاری در شهر قدیمی و مهمترین مقیاس سکونتی محسوب میشود مطالعۀ ساختار و عناصر شاخص آن حائز اهمیت است. حال آنکه پیرامون ساختار محلات شهر اصفهان در دورۀ قاجاریه و به منظور شناخت هریک از محلات با دیدگاه مطالعات تاریخ معماری تحقیق زیادی صورت نگرفته است. در این راستا محلۀ لنبان که از قدیمیترین و بزرگترین محلات اصفهان و واقع در جانب غربی این شهر بوده است در دورۀ مذکور مورد مطالعه قرارخواهد گرفت. هدف این بازنمایی تدقیق و ترسیم پیشینۀ تاریخی یکی از مهمترین شهرهای تاریخی ایران است. پژوهش حاضر از روش تاریخیتفسیری و با استفاده از منابع مکتوب معتبر تاریخی صورت پذیرفته است. دادههای تاریخی که وجود محله از آن نشات میگرفت و یا برای افراد محلی اهمیت داشت به عنوان مولفههای شاخص از منابع گوناگون شامل نقشهها، سفرنامهها، تاریخنگاریها و ... تدوین و استخراج شد و با نگرشی متفاوت در پنج دستۀ شاخصههای طبیعی، تاریخی، اقتصادی و شغلی، جمعیتی و کالبدی تبیین گردید. در نهایت با استفاده از مطالعات انجام شده و تطبیق با نقشۀ سیدرضاخان گسترۀ این محله در شهر دورۀ قاجاریه بازترسیم شد و شناخت عناصر شاخص در این محله و موقعیتیابی آنان صورت پذیرفت. این مطالعات نه تنها به لحاظ تاریخنگاری شهری ارزشمند است بلکه چنان که ساختاری برگرفته از رفتارها و فعالیتهای انسانها در بازۀ زمانی طولانی و منطبق با محیط طبیعی خود بوده است برای فرایند ارتقاء کیفی شهرهای امروزی امری ضروری است.
پرونده مقاله
در دهه اخیر بیشتر از قبل نیاز به یافتن راه حلی برای افزایش علاقه به حضور در مساجد می باشد. با مدرن شدن زندگی انسان، نیاز روحی انسان به عبادت پیش از قبل، انسان را نیازمند به حضور در مساجد کرده است. با وجود این انسان ها، کمتر از قبل علاقه به استفاده و ماندن در این فضاها د چکیده کامل
در دهه اخیر بیشتر از قبل نیاز به یافتن راه حلی برای افزایش علاقه به حضور در مساجد می باشد. با مدرن شدن زندگی انسان، نیاز روحی انسان به عبادت پیش از قبل، انسان را نیازمند به حضور در مساجد کرده است. با وجود این انسان ها، کمتر از قبل علاقه به استفاده و ماندن در این فضاها دارند. این پژوهش نخست به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که سلسله مراتب شکلی مساجد طی دوره قاجار در شیراز چیست؟ و دوم اینکه اصول طراحی عناصر کالبدی مسجد با تأکید بر سلسله مراتب شکلی به منظور افزایش حضور چیست؟ هدف این مقاله، یافتن اصولی برای طراحی مساجد با تأکید بر سلسله مراتب شکلی به منظور افزایش حضور است. به این منظور ابتدا با مطالعات میدانی و بررسی های کتابخانه ای به اصل سلسله مراتب در مساجد پرداخته شد. سپس پیشنهادهای طراحی با توجه به معیارهای بوم شناسی بصری که در مطالعات کتابخانه ای بدست آمده بود، تهیه شد. این پیشنهادها در قالب یک پرسشنامه در میان خبرگان به روش دلفی ارزیابی شد. سپس نتایج این پرسشنامه در نرم افزار SPSS v25 تحلیل شد تا رعایت یا عدم رعایت، میزان تأثیرگذاری و اهمیت راه کارهای پیشنهادشده در مساجد قاجار شیراز بررسی شود. با توجه به تجزیه و تحلیل های انجام شده در این پژوهش، تأثیرگذارترین راه کارهایی که می تواند سبب ایجاد سلسله مراتب شکلی، در نتیجه افزایش معنویت و علاقه به حضور در مساجد شود، راه حل هایی نظیر افزایش «عناصر الحاقی و تزیینی» و «شاخص تر کردن خطوط بام» در طراحی است.
پرونده مقاله
آنچه شهرها را ترجمه میکند، نحوه آراستگی محلات در کنار یکدیگر است که این انتظام مستلزم چگونگی چینش کاربریهای مختلف، توزیع مناسب و سازگار تسهیلات شهری در کنار یکدیگر و نیز شبکة راهها در سطح محلات است. همجواری مطلوب زیرساختهای عمومی شهری در سطح محلات منتج به ممانعت از چکیده کامل
آنچه شهرها را ترجمه میکند، نحوه آراستگی محلات در کنار یکدیگر است که این انتظام مستلزم چگونگی چینش کاربریهای مختلف، توزیع مناسب و سازگار تسهیلات شهری در کنار یکدیگر و نیز شبکة راهها در سطح محلات است. همجواری مطلوب زیرساختهای عمومی شهری در سطح محلات منتج به ممانعت از ایجاد نابرابریهای اجتماعی و بهتبع آن نابرابری فضایی و جداییگزینی فضایی در ساحت محلات شده است که این همسویی بر روی عملکرد فرم، پیکرهبندی فضایی و حیات شهرها در بستر زمان و مکان اثرگذار بوده است. هدف از این جستار، خوانش رفتار فضایی بینامتنی بین انسان و محیط در بافت تاریخی شهر بشرویه در دوره قاجار است که زمینهساز بروز سازمان فضایی و منطق اجتماعی فضا و همبستگی در ساختار کالبدی-عملکردی محلات این شهر شده است. پژوهش حاضر ازنظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی است و از نظر ماهیت و روش توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات نظری پژوهش از شیوه مطالعات کتابخانهای و بهرهگیری از یافتهها، اسناد و مدارک میراثفرهنگی شهر بشرویه جمعآوری گردیده است و به جهت خوانش منطق اجتماعی فضا که حاکم بر کالبد فضایی محلات شهر بشرویه از دو رهنمون کمی (روابط، شاخصهای نحوفضا) و کیفی (انگاره نحوفضا) موجود در تئوری چیدمان فضا، استفادهشده است. بر مبنای هدف یاد شده، پرسش اصلی پژوهش عبارت است از: بر اساس تئوری نحو فضا نقش عوامل کالبدی-عملکردی در شکلدهی و توسعه منطق اجتماعی فضا شهر بشرویه در عصر قاجار چگونه بوده است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد: عناصر سازندةساختار کالبدی محلات بشرویه در عصر قاجار در راستای رفع نیازهای ساکنین محلهها و بهمنظور حفظ و تقویت هویت فرهنگی- اجتماعی آنها شکلگرفتهاند که در این میان گذرها نقش راهبردی در پیدایش رفتارهای جمعی (ناشی از فعالیتهای انسانی) در میانمحلهها و نیزایجاد همبستگی میان عناصر کالبدی محلات را برعهده داشتهاند. دستاورد این نظم فضایی،وجود یکپارچگی فضایی در کل و عملکرد آن در خردشده است.
پرونده مقاله
حیات یکی از مقولات معتبر در معماری میباشد. علیرغم آنکه برخی از صاحبنظران در دوره معاصر به موضوع حیات و مؤلفههای مؤثر در شکل-گیری آن به عنوان کیفیت خاص توجه کرده اند، اما در معماری این دوره کمتر شاهد حضور مؤلفه های حیاتمند در ساخته ها هستیم. این در حالی است که در معم چکیده کامل
حیات یکی از مقولات معتبر در معماری میباشد. علیرغم آنکه برخی از صاحبنظران در دوره معاصر به موضوع حیات و مؤلفههای مؤثر در شکل-گیری آن به عنوان کیفیت خاص توجه کرده اند، اما در معماری این دوره کمتر شاهد حضور مؤلفه های حیاتمند در ساخته ها هستیم. این در حالی است که در معماری دوره های قبل از مدرن، این ویژگی قابل دریافت بوده به طوری که مراتبی از کیفیت را نیز ایجاد نموده است. در معماری دوره قبل از مدرن و از میان بناهای ساخته شده، خانه، واجد ارزش بیشتری است. در همین رابطه با رجوع به خانه های دوره سنت، حیاط یکی از فضاهای مهم محسوب می شود که کانون توجه بوده و ارزش فضاهای خانه نیز تا حدی مرتبط با آن میباشد. بنابراین مسئله اصلی تحقیق این است که؛ مؤلفههای کیفی حیاتمند در معماری دوره قاجار یزد چیست؟ برای نزدیک شدن به مرتبهای از حیات جسمی و روحی در خانه های دوره معاصر، شناخت مؤلفه ها و امکان کاربست آن ها هدف اصلی این رساله است. روش تحقیق کیفی، از جمله روشهاییست که امکان دستیابی به نتایج قابل اتکا را در این تحقیق فراهم میسازد. از همین رو بر مبنای روش داده بنیاد و تحقیق میدانی به معرفی مؤلفه های استخراجی خواهیم پرداخت. برای این منظور با انتخاب نمونه هایی از خانه های دوره قاجار یزد که به نظر می آید این کیفیت در آنها حضور دارد، تلاش شده است مؤلفههایی که موجب ایجاد یا تقویت حیات در معماری می شود، شناسایی شود. نتایج تحقیق حکایت از آن می کند که مؤلفه های احصاء شده، علاوه بر اینکه دارای تنوع و گونه گونی هستند از یک مراتب معنایی نیز پیروی می کنند، به طوری که این مراتب قرابت نزدیک با استعدادهای سرزمینی و مهارت های دانشی و بینشی معمار دارند. همچنین مؤلفه هایی که توسط برخی نظریه پردازان معماری از جمله الکساندر تبیین شده، قابل اثبات در معماری خانه های دوره ی قاجار یزد نیز بوده و از اعتبار نسبی برخوردارند.
پرونده مقاله
در طول تاریخ، انسان در کالبدهای معماری متفاوتی زندگی خود را سپری کرده است؛ که این کالبد محصول نهایی شیوه نگرش انسان، نیازهای رفتاری او، وضعیت و شرایط اجتماعی، مذهبی و اقتصادی و اقلیمی بوده است. تأثیر هر یک از عوامل ذکر شده بر پیکره بندی کالبد معماری خانه-ها متفاوت بود چکیده کامل
در طول تاریخ، انسان در کالبدهای معماری متفاوتی زندگی خود را سپری کرده است؛ که این کالبد محصول نهایی شیوه نگرش انسان، نیازهای رفتاری او، وضعیت و شرایط اجتماعی، مذهبی و اقتصادی و اقلیمی بوده است. تأثیر هر یک از عوامل ذکر شده بر پیکره بندی کالبد معماری خانه-ها متفاوت بوده ولی نفوذ فرهنگ و اقلیم به عنوان کلیدی ترین عوامل مؤثر بر شاخصههای معماری، غیر قابل انکار است. هدف این پژوهش دست یابی به نگرشی بر نقش فرهنگ و اقلیم بر معیارهای صورت بندی خانه های قاجاری در اقلیم های گرم و مرطوب و معتدل و مرطوب ایران با رویکرد تحلیل قیاسی بوده تا نحوه تأثیرپذیری هر یک از شاخصههای کالبدی را از این عوامل شناسایی کند. روش تحقیق در این پژوهش، در حوزه روش کیفی قرار دارد و جمعآوری مطالب به روش کتابخانه ای و مشاهده میدانی انجام شده است. در فرآیند تحلیل و ارزیابی موضوع پژوهش، چهار خانه قاجاری با دو فرم متفاوت حیاط مرکزی و بلوکی در شهرهای شاخص اقلیمهای مذکور انتخاب شدند تا از طریق تحلیل قیاسی، نقش فرهنگ و اقلیم در فاکتورهای کالبد معماری مشخص شود. نتایج پژوهش نشان داد که در اقلیم گرم و مرطوب، معیارهای سلسله مراتب، نما و تزئینات، نور و روشنایی بیشتر تحت تأثیر فرهنگ بوده و اقلیم بیشترین تأثیر را بر روی فرم خانه، جهت گیری، مصالح و عملکرد داشته است، درحالی که در اقلیم معتدل و مرطوب، فرهنگ بیشترین تأثیر را بر هندسه، سلسله مراتب و مقیاس خانه ها گذاشته و عامل اقلیم بر روی ترکیب بندی، عملکرد و فرم خانه مؤثر واقع شده است.
پرونده مقاله
معماری مدارس سنتی غالباً به صورت متقارن حول یک یا دو محور عمود برهم شکل گرفته¬اند. عناصر اصلی ساختمان مدرسه در دو سوی محور واقع شده و طرح حیاط بهگونهای است که مرکزیت حیاط و استخوان¬بندی کل را تقویت می¬نماید. در معماری مدارس سنتی، طراحی و ساخت فضا با توجه به قابلیت¬های چکیده کامل
معماری مدارس سنتی غالباً به صورت متقارن حول یک یا دو محور عمود برهم شکل گرفته¬اند. عناصر اصلی ساختمان مدرسه در دو سوی محور واقع شده و طرح حیاط بهگونهای است که مرکزیت حیاط و استخوان¬بندی کل را تقویت می¬نماید. در معماری مدارس سنتی، طراحی و ساخت فضا با توجه به قابلیت¬های ادراکی و نیازهای مادی و معنوی انسان انجام می¬شده است. هدف اصلی پژوهش شناخت سازمان فضایی، بررسی و مقایسه عناصر، و الگوهای ساختاری مدارس تبریز و ارومیه در دوره قاجار و پهلوی اول است. در این مقاله ابتدا از نظر کیفی به بررسی الگوهای ساختاری و سازمان فضایی و کیفیت مدارس پرداخته و سپس با مقایسه و ارزیابی یافته¬های پژوهش، به منظور تجزیه و تحلیل آماری، پردازش داده¬های کمی با استفاده از شاخص¬ها و آزمون¬های آماری انجام شده است. این پژوهش با برگزیدن دو دوره¬ی تاریخی متوالی (قاجار و پهلوی) به عنوان نقطه¬ی آغازی در تغییر و تحول ساختار مدارس می¬¬پردازد. پژوهش با رویکرد کاربردی و روش تحقیق توصیفی و تحلیلی، با استفاده از جمع¬آوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه¬ای به بررسی الگوهای مدارس در این دوره¬ها میپردازد. تکنیک جمع¬آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه بسته به پاسخ محققین و تحلیل داده¬های جمع¬آوری شده با SPSS روش آمار توصیفی چولگی و کشیدگی و نمودار هیستوگرام جهت مقایسه مدارس دوره قاجار و پهلوی، با استفاده از تحلیل¬های آماری و همبستگی و آزمون شاخصهای دریافتی انجام، و در نهایت نتایج استخراج شده است. مقدار عددی ضریب آلفای کرونباخ با در نظر گرفتن 9 سؤال پرسشنامه برابر با 707/0 بوده که نشان می¬دهد پایایی پرسشنامه متوسط می¬باشد. جهت بررسی تطبیقی مدارس، مدرسه دارالفنون تبریز، رشدیه تبریز، فردوسی تبریز، انوشیروان تبریز، چمران ارومیه، طب ارومیه، توحید تبریز (پروین اعتصامی) از مدارس دوره قاجار و پهلوی انتخاب شدند. سپس شاخص¬های موردنظر، جهت مقایسه، تعیین و بررسی¬ها انجام گرفت. بر این اساس مهمترین نتیجه این پژوهش بهرهمندی از الگوهای طراحی مناسب همچون محوریت، لایه¬لایه بودن، حیاط¬های متداخل، انعکاس و تنوع در معماری مدارس و کشیدگی پلان¬ها و ورودی در مرکز، اهمیت تنظیم شرایط محیطی، کشیدگی شرقی، غربی و آفتابگیر بودن از یک طرف مهم هست، و از طرف دیگر عصر، عصر نئوکلاسیک بوده، ساختمانها اکثراً در اروپا متقارن بوده و تأثیرپذیری از غرب چه در آموزش¬های مدارس، چه در شکل و کالبد مدارس مهم بوده است. در نتیجه فضاهای آموزشی از مسجد مدرسه با الگوی حیاط مرکزی بعدها به مدارس با الگوی پلان کشیده تبدیل شده است و تحول آموزشی در دوره قاجار از مفهوم تداوم شکلی- کالبدی قالب معماری سنتی ایرانی تبعیت کرده و آیتم¬هایی مانند حیاط مرکزی و مدول و قاب¬بندی نماها و تقارن، درون¬گرایی و هندسه مناسب و... دیده می¬شود.
پرونده مقاله