مسئلة عبور از توصیفات صوری و ظاهری بناهای تاریخی و نیل به فهم ماهیت تام آنها با هدف حفظ و تداوم ارزشهای فرهنگی در دوران کنونی، یکی از مهمترین مسائل پیش روی محققان در حوزة معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی است. ازآنجاکه هر بنای ساختهشده نحوی از تجسد جهانبینی و اندیشهه چکیده کامل
مسئلة عبور از توصیفات صوری و ظاهری بناهای تاریخی و نیل به فهم ماهیت تام آنها با هدف حفظ و تداوم ارزشهای فرهنگی در دوران کنونی، یکی از مهمترین مسائل پیش روی محققان در حوزة معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی است. ازآنجاکه هر بنای ساختهشده نحوی از تجسد جهانبینی و اندیشههای سازندگان آن است و نیز استعارهای است از اطوار بودن آنان در جهان، درک صحیح از بنا میتواند بازتولید هویت تاریخی را در دوران کنونی میسر سازد. هدف از این پژوهش تحلیل بنای آرامگاه شاه نعمت الله ولی مبتنی بر این مفروض است که دلالتهای هستیشناختی عناصر بهمثابه نشانههای معنادار از ساختار رابطة میان آنها قابل تبیین است و میتوان از این طریق در مسیر پایداری ارزشها در معماری امروز گام برداشت. در پژوهش حاضر، مبانی فلسفی تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کیفی و روش تحقیق، پدیدارشناختی است. درتحلیل تجربة فضا و نسبت آن با شهر سه مفروض زیر مورد بررسی قرار گرفت: 1. سلسلهمراتب روابط فضایی از فضای شهری تا گنبدخانه موجب ایجاد حس معنویت در افراد میشود. 2. حضور عناصر و انحا حضور عناصر چهارگانه در فضاهای متوالی بر ادراک کاربران از فضا بهمثابه مکان مقدس تأثیرگذار است. 3. حضور عناصر چهارگانه بهمثابه نشانههای معنادار در فضا موجب افزایش حس مکان و تعلق خاطر زائران میشود. برای آزمون فرضیات بالا از طریق تحلیل تجربة زیستة افراد در فضا پرسشنامهای با 2۰ واگویه تنظیم و در میان 85 نفر از زائران و متخصصان توزیع شد. تحلیل دادهها نشان میدهد که نحوه و میزان حضور عناصر چهارگانه در صحنهای متوالی بنای آرامگاه شاه نعمتالله ولی، رابطة معناداری با ادارک معانی عرفانی و سفرهای روحانی سالک در ذهن مخاطبان فضا دارد و منجر میشود تا افراد با حضور در هر صحن کیفیت ادراکی متفاوتی را تجربه کنند و هرآن برای رسیدن به ملجأ و زیارت آمادگی بیشتر یابد.
پرونده مقاله
اندام وارههای فضایی در معماری خانههای گذشته واجد تنوع بسیاری بوده است. هر خانه میتواند به واسطه فضاهای بسته و باز و همنشینی فضاهای نیمه باز در کنار آنها معنا یابد. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد خانههای اسلامی، وجود عناصر فضایی نیمه باز در آنها میباشد که ضمن پاسخگ چکیده کامل
اندام وارههای فضایی در معماری خانههای گذشته واجد تنوع بسیاری بوده است. هر خانه میتواند به واسطه فضاهای بسته و باز و همنشینی فضاهای نیمه باز در کنار آنها معنا یابد. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد خانههای اسلامی، وجود عناصر فضایی نیمه باز در آنها میباشد که ضمن پاسخگویی به نیازهای عملکردی و رفتاری؛ واجد تنوع بسیاری بوده است. این پژوهش با هدف گونهشناسی این عناصر فضایی از روش تحقیق کیفی بهره میگیرد و از آنجا که امکان حضور و ادراک فضایی در خانههای یزد و دمشق برای پژوهشگران فراهم بوده، مستند بر مطالعات میدانی میکوشد تا به گونههای متفاوت فضاهای نیمه باز در این خانهها از منظر شکلی و استقراری دست یابد. به این منظور در ابتدا به پیشینه تاریخی عناصر نیمه باز و وجوه کارکردی و عملکردی آن پرداخته شده است. سپس با مروری بر جایگاه عناصر نیمه باز در برخی شهرهای اسلامی، دو شهر یزد و دمشق در دو دوره تاریخی قاجاری و عثمانی انتخاب شد و با گونهشناسی عناصر فضایی نیمه باز، به مقایسه و تحلیل تطبیقی آنها پرداخته شد. بر اساس بررسیهای اولیه این نتیجه حاصل آمد که خانههای یزد دارای چهارگونه فضاهای نیمه باز از جمله ایوان اصلی (تالار)، ایوان کم عمق، ایوانچه و رواق (ایوان ستون دار) و خانههای دمشق واجد سه گونه فضایی ایوان اصلی، ایوان فرعی و ایوان ستوندار بوده است. مقایسه این گونههای فضایی در دو منطقه و تحلیل اشتراکات و افتراقات در آنها؛ مخاطبان را به یک گونه اصلی در این دو منطقه از جمله گونه ایوان اصلی هدایت خواهد کرد. وجود این گونه فضایی و اشتراکات آنها بیانگر ضرورت وجود یک فضای نیمه باز در همه این خانهها بوده است اما بسته به بسترهای شکل دهنده آنها، تفاوتهایی در نحوه ظهور کالبدی این عناصر وجود داشته است.
پرونده مقاله