خوانش معنایی انگارههای ماندالا در الگوی خانههای قاجاری بهنام و قدکی تبریز
محورهای موضوعی : معماری اسلامیسارا پورمختار 1 , محمدرضا پاکدل فرد 2 * , حسن ستاری ساربانقلی 3
1 - دانشجو دکتری
2 - استادیار گروه معماری و شهرسازی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران.
3 - دانشیار گروه معماری و شهرسازی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران.
کلید واژه: انگاره, ماندالا, الگو, نشانهشناسی, خانه قدکی و خانه بهنام,
چکیده مقاله :
از دوره قاجار تبریز خانه¬های بسیار ارزشمندی بجای مانده است که یکی از آنها بهنام و دیگری قدکی است که دارای سردر و هشتی مشترکی می¬باشند و به نظر می¬رسد مفاهیم پنهانی ورای پلان معماری آنها وجود دارد. پرداختن به مسئله معنا و یافتن لایه¬های عمیق در حوزه¬ معماری امری اجتناب¬ناپذیر است؛ از این¬رو در این مقاله در جهت یافتن این مفاهیم و ارتباط بین این دو بنا از لحاظ استفاده از مفاهیم کهن¬الگویی پرداخته شده است. سؤالات اصلی تحقیق بدین شکل مطرح می¬شود: 1. کهن الگوی ماندالا چگونه در کالبد معماری خانههای قدکی و بهنام تبریز نمود پیدا کرده است؟ 2. تجلی معنایی بر اساس مفاهیم کهنالگویی ماندالا در خانههای بهنام و قدکی چگونه است؟ هدف این پژوهش یافتن الگوهای بنیادین به عنوان زبان مشترک برای تداوم معماری این خانههاست. در این پژوهش کهن¬الگوی ماندالا با خوانش نشانهشناختی از طریق صورت¬های بنیادین، انگاره¬ها و بازنمایی مفاهیماش قابل بازیابی است. با توجه به تاریخی- تحلیلی بودن پژوهش و مقایسه¬ی تطبیقی خانه¬های مورد مطالعه، به شکل کیفی و توصیفی به جمع¬بندی پرداخته شده است، در عین حال با توجه به رویکرد نظری آن، از رویکرد نشانه-شناختی برای استخراج رمزگان و معنا استفاده شده است. با استناد به روش نشانهشناسی لایهای، از تبدیل داده¬ها به الگوهای پارادایمی که نشاندهنده حضور ماندالا در شکل¬گیری ساختار خانه¬های مورد مطالعه هستند، استفاده شده است. در ادامه تحلیل معنایی هریک از انگاره¬های ماندالایی در نمونه¬های مورد مطالعه صورت گرفته است. نتیجه پژوهش نشان از ردپای نمود انگاره¬های ماندالایی چون اعداد و الگوهای هندسی مشخص است. پایه¬های نخستین معماری خانه¬های بهنام و قدکی در قالب شکل¬های هندسی ساده، منظم و قائم به مرکز شامل دایره، چندضلعی¬های منتظم و مربع است که در ترکیبی ماندالاوار توسعه یافته¬اند و دارای ماهیت کهنالگویی¬اند.
From the Qajar period of Tabriz, extremely valuable houses have been left. One of them is Behnam and the other is Qadaki who have a common entrance and porch and it seems that there are hidden concepts behind their architectural plan. Addressing the issue of meaning and finding deep layers in the field of architecture is inevitable. Therefore, in order to find these concepts and the relationship between these two buildings in terms of using archetypal concepts, a comparative comparison has been made. One of Jung's most important archetypes is the self (mandala). And it is necessary to investigate more precisely, the main questions of the research are raised as follows: 1. How has the mandala archetype appeared in the architecture of the houses of Qadki and Behnam in Tabriz? 2. What is the manifestation of meaning based on the archetypal concepts of mandala in Behnam and Qadki houses? The aim of this research is to find the basic patterns as a common language for the continuity of the architecture of these houses. In this research, the ancient pattern of mandala can be recovered by semiotic reading through its basic forms, images and representation of its concepts. Considering the historical-analytic nature of the research and the comparative comparison of the studied houses, it has been summarized qualitatively and descriptively. At the same time, according to its theoretical approach, the semiotic approach has been used to extract symbols and meaning. Referring to the method of layered semiotics, it has been used to convert the data into paradigm patterns that indicate the presence of the mandala in the formation of the structure of the studied houses. In the following, the semantic analysis of each of the mandala images in the studied samples has been done. The result of the research shows the traces of mandal images such as numbers and specific geometric patterns. The first architectural foundations of Behnam and Qadaki houses are in the form of simple, regular geometrical shapes, which include circles, regular polygons, and squares, which are developed in a mandal combination and have an archaic nature.
اردلان، نادر و لاله بختیار (1396) حس وحدت، مترجم ونداد جلیلی، چاپ ششم، تهران، علم معمار.
اسمعیلی¬سنگری، حسین و بهروز عمرانی (1393) تاریخ و معماری تبریز قدیم، تبریز، فروزش.
اشرف گنجوئی، محمد.
علی.
، و سلطان زاده زرندی، محمد.
(1401) «بررسی دگرگونیهای فضایی خانههای تاریخی شهر کرمان دو گونۀ قاجار و پهلوی اول»، باغ نظر، ۱۹(۱۱)، صص 59-۷۴.
اوجاق علیزاده، شهین و لیلا غلام¬پور آهنگرکلایی (1399) «تحلیل نماد ماندالا در منطق¬الطیر عطار»، پژوهشنامه عرفان، سال 12، شماره 23، صص 71-90.
براتی، ناصر (1394) «تعریفی معناشناسانه- فرهنگی از مکان (مطالعه موردی: زبان فارسی)»، فصلنامه هنر و تمدن شرق، شماره 7، صص 3-10.
براتی، ناصر و الهام کاکاوند (1395) « کندوکاوی پدیدارشناسانه در راستای شناخت یک انگاره کهن در معماری ایرانی-اسلامی»، باغ نظر، سال 13، شماره 42، صص 5-18.
بهرامی سامانی، نازنین، اسلامی، سید یحیی، و اسلامی، سید غلامرضا (1401) «نشانهشناسی کهنالگوها در منارهها و میلهای راهنما»، هویت شهر، ۱۶(۱)، صص 59-۷۰.
بهنود، الناز و لیدا بلیلان و داریوش ستارزاده (1399) «تجلی کهن¬الگوهای یونگ در ساختار معماری مجموعه آرامگاهی عارف چلبی¬اوغلو»، فصلنامه پژوهش¬های معماری اسلامی، شماره 29، سال 8، صص 118-145.
بیلکسر، ریچارد (1400) اندیشه یونگ، ترجمه حسین پاینده، چاپ سوم، تهران، مروارید.
پورمند، حسن علی، و ریختهگران، محمدرضا (1385) «حقیقت مکان و فضای معماری»، دوفصلنامه مطالعات هنر اسلامی، 2(4)، صص 43-60.
حمه¬جانی، یوسف و قادر بایزیدی و جلیل سحابی (1396) «مطالعه کیفی دلالت¬های معنایی معماری هورامان تخت از منظر نشانه¬شناسی»، باغ نظر، سال 14، شماره 57، صص 45-62.
دینه سن، آنه¬ماری (1390) درآمدی بر نشانه¬شناسی، مترجم مظفر قهرمان، آبادان، پرستش.
رضوی¬زاده، اعظم¬السادات (1399) «بررسی ابعاد پایداری کهن¬الگوهای معماری گذشته به منظور تداوم در طراحی خانه امروز (استخراج احکام طراحی مبتنی بر کهن¬الگوهای اقلیم گرم و خشک)»، پژوهش¬های معماری اسلامی، شماره 27، سال 8، صص 80- 98.
رمضانپور، مهرناز و علی شرقی و جمال الدین مهدی نژاد (۱۳۹۸)،ارزیابی مسکن معاصر در ایران با معیارهای اسلامی ایرانی، فصلنامه شهر ایرانی اسلامی، شماره ۳۵، صص ۱۸-۵.
زندی محب، آرزو (۱۴۰۰) «تحلیلی بر نماد کهنالگوها و نیروی آفرینش ناخودآگاه جمعی در گذرگاهها»، اثر، ۴۲(۳)، صص 282- ۳۰۷.
سلمانی نژاد مهرآبادی، صغری (1393) واکاوی برخی اشکال کهن¬الگوی ماندالا در ناخودآگاه قومی طاهر صفارزاده، پژوهش¬های ادبی بلاغی، 2(7) صص 35-57.
شایگان، داریوش (1393) بت¬های ذهنی و خاطره ازلی، چاپ نهم، تهران، امیرکبیر.
شعیری، حمیدرضا (1391) نشانهمعناشناسی دیداری، تهران، سخن.
شولتز، کریستیان نوربری (1400) مفهوم سکونت به سوی معماری تمثیلی، ترجمه محمود امیریاراحمدی، چاپ یازدهم، تهران، آگه.
غلام¬پورآهنگر، لیلا و محمود طاووسی و شهین اوجاق علیزاده (1395) «تحلیل کهن¬الگوی خویشتن در منطق¬الطیر عطار»، جستارهای ادبی، شماره 194، صص 45-71.
فدایی، فربد (1399) یونگ و روانشاسی تحلیلی او، چاپ پنجم، تهران، دانژه.
فیروزی مقدم، محمود و طاهره حمیدی و عباس خیرآبادی (1399) «بازتاب نمادها و نشانه¬های ماندالا در داستان مصور کودک و نوجوان»، نشریه مطالعات هنر اسلامی، شماره 38، صص 328-343.
قره¬بیگلو، مینو و لاله رشاد (۱۴۰۰) «عوامل تصویرپذیر در خانه¬های دوره قاجار در شهر تبریز»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، دوره 36، شماره 3، صص 233-241.
کاظمی، سید محمد و حسین مهدوی پور و سید علی اکبر کوشش گران (۱۴۰۰) «بازخوانی حضور مراتب حیات در ساخته¬ها با رجوع به خانه¬های تاریخی شهر یزد»، فصلنامه شهر ایرانی اسلامی، شماره ۴۳، صص 57-70.
کاظمی، لیلا، شبنم اکبری¬نامدار و میرسعید موسوی و حسن ستاری¬ساربانقلی (1397) «مقایسه تطبیقی هندسه¬ی مسجد امام اصفهان و مسجد سلیمانیه بر اساس مفاهیم کهن¬الگویی»، اقلیم گرم و خشک، شماره 8، صص 138- 119.
---------------------------------------------------------------- (1399) «بازشناسی مفهوم کهن¬الگوی خویشتن در عناصر شاخص اسلامی دوره صفوی- عثمانی (مساجد حکیم اصفهان و سلطان احمد استانبول)»، مطالعات تاریخی جهاناسلام، شماره ۱۶، صص 7-38.
کی¬نژاد، محمدعلی و محمدرضا شیرازی (1399) خانه¬های قدیمی تبریز، چاپ دوم، تهران، متن.
گلابچی، محمود و ¬فرید زینالی (1393) معماری آرکی¬تایپی (کهن¬الگویی)، چاپ دوم، دانشگاه تهران.
مک¬گوایر، ویلیام و ریچارد فرانسیس کرینگتون¬هال (1398) یونگ می¬گوید: مصاحبه¬ها و دیدارها، ترجمه دکتر سیروس شمیسا، چاپ ششم، تهران، قطره.
مورنو، آنتونیو (1400) یونگ: خدایان و انسان مدرن، ترجمه داریوش مهرجویی، چاپ دوازدهم، تهران، مرکز.
نقره¬کار، عبدالحمید (۱۳۹۸) برداشتی از حکت اسلامی در هنر و معماری، چاپ سوم، تهران، فکرنو.
هالینگ¬دیل، جینالد (1398) تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چاپ دوازدهم، تهران، ققنوس.
هروی، حسنیه و محمدمنصور فلامکی و سیدعطا¬الله طاهایی (1398الف) «بازتاب کهن¬الگوی مادر در معماری تاریخی ایران بر اساس آراء یونگ»، باغ نظر، 16(75) الف، صص 5-14.
------------------------------------------------- (1398ب) «بازتاب آرکی¬تایپ¬های مادینه در معماری تاریخی ایران بر اساس آراء یونگ رمز مادینگی در طرح¬واره¬های ماندالاوار معماری تاریخی ایران»، باغ نظر، 16(80)، ب، صص 51- 62.
ولیان، شمیم (1391) ماندالا در معماری اسلامی ایران، نشریه بیناب (سوره مهر) شماره 22، صص 53-92.
یاوری، فاطمه و عباسعلی وفایی (1396) «واکاوی و تحلیل کهن¬الگو و نمادهای فرارونده عرفانی در گلشن راز با رویکرد به نظریه روانشناختی یونگ»، فصلنامه عرفانیت در ادب فارسی، شماره 31، صص 159- 174.
یونگ، کارل گوستاو (1395) انسان و سمبل¬هایش، ترجمه محمود سلطانیه، چاپ دهم، تهران، جامی.
---------------- (1399) روانشناسی و کیمیاگری (انسان و اسطورههایش) ترجمه محمود بهفروزی، چاپ چهارم، تهران، جامی.
---------------- (1400) ناخودآگاه جمعی و کهن¬الگو، مترجمان: فرناز گنجی، دکتر محمدباقر اسمعیل¬پور، چاپ چهارم، تهران، دیبا.
Ayyıldız, Sonay. Ertürk, Filiz. Durak, Şahin. & Dülger, Alper (2017) Importance of Typological Analysis in Architecture for Cultural Continuity: An Example from Kocaeli (Turkey), Conf. Series: Materials Science and Engineering 245.
Barrie, The (2016) The Sacred In-between: The Mediating Roles of Architecture. London: Routledge.
Hasegawa, Masami (2017) Phylogeny mandalas for illustrating the Tree of Life, Molecular Phylogenetics and Evolution, (117), 168 - 178 .
Lee, Jonathan H.X. & Nadean, Kathleen M. (2011) Encyclopedia of Asian American Folklore and Folklife, U.S.A: ABC-CLIO, (1)11-53.
فصلنامه علمي «مطالعات شهر ایرانی- اسلامی»
شماره پنجاه و یکم، بهار 1402: 32-1
تاريخ دريافت: 11/02/1402
تاريخ پذيرش: 26/09/1402
نوع مقاله: پژوهشی
خوانش معنایی انگارههای ماندالا در الگوی خانههای قاجاری بهنام و قدکی تبریز1
محمدرضا پاکدلفرد 2
سارا پورمختار 3
حسن ستاری ساربانقلی4
چکیده
از دوره قاجار تبریز خانههای بسیار ارزشمندی بجای مانده است که یکی از آنها بهنام و دیگری قدکی است که دارای سردر و هشتی مشترکی میباشند و به نظر میرسد مفاهیم پنهانی ورای پلان معماری آنها وجود دارد. پرداختن به مسئله معنا و یافتن لایههای عمیق در حوزه معماری امری اجتنابناپذیر است؛ از اینرو در این مقاله در جهت یافتن این مفاهیم و ارتباط بین این دو بنا از لحاظ استفاده از مفاهیم کهنالگویی پرداخته شده است. سؤالات اصلی تحقیق بدین شکل مطرح میشود: 1. کهن الگوی ماندالا چگونه در کالبد معماری خانههای قدکی و بهنام تبریز نمود پیدا کرده است؟ 2. تجلی معنایی بر اساس مفاهیم کهنالگویی ماندالا در خانههای بهنام و قدکی چگونه است؟ هدف این پژوهش یافتن الگوهای بنیادین به عنوان زبان مشترک برای تداوم معماری این خانههاست. در این پژوهش کهنالگوی ماندالا با خوانش نشانهشناختی از طریق صورتهای بنیادین، انگارهها و بازنمایی مفاهیماش قابل بازیابی است. با توجه به تاریخی- تحلیلی بودن پژوهش و مقایسهی تطبیقی خانههای مورد مطالعه، به شکل کیفی و توصیفی به جمعبندی پرداخته شده است، در عین حال با توجه به رویکرد نظری آن، از رویکرد نشانهشناختی برای استخراج رمزگان و معنا استفاده شده است. با استناد به روش نشانهشناسی لایهای، از تبدیل دادهها به الگوهای پارادایمی که نشاندهنده حضور ماندالا در شکلگیری ساختار خانههای مورد مطالعه هستند، استفاده شده است. در ادامه تحلیل معنایی هریک از انگارههای ماندالایی در نمونههای مورد مطالعه صورت گرفته است. نتیجه پژوهش نشان از ردپای نمود انگارههای ماندالایی چون اعداد و الگوهای هندسی مشخص است. پایههای نخستین معماری خانههای بهنام و قدکی در قالب شکلهای هندسی ساده، منظم و قائم به مرکز شامل دایره، چندضلعیهای منتظم و مربع است که در ترکیبی ماندالاوار توسعه یافتهاند و دارای ماهیت کهنالگوییاند.
واژگان کلیدی: انگاره، ماندالا، الگو، نشانهشناسی، خانه قدکی و خانه بهنام.
مقدمه
معماري یک مقصد، یک مکان یا رویدادي در فضا تلقی نمیشود، بلکه ماندگار بودن را بر کالبد بنا ترجیح میدهد. براي تقویت این موضوع الگوها و بهخصوص کهنالگوها مؤثر هستند که در مفهوم بیزمانی ساختن مطرح شدند و بر ساختار و فرم تأثیر میگذارند. یونگ این را خصلتی ذاتی میداند (زندی محب، ۱۴۰۰: ۳۰۰). شکلگیری کهنالگوها و وارد شدن آنها از ناخودآگاه جمعی انسانی به شیوههای طراحی است که گاه بهصورت دانسته و نادانسته بر فرم تأثیر میگذارد. این کهنالگوها بهصورت زبانی مشترک انتقالدهنده هویت، سنت و فرهنگ آدمی هستند (بهرامی سامانی، ۱۴۰۱: ۶۷). امروزه نظریههای متعددی در زمینه شکلگیری معماری وجود دارند. در هر بنایی مفاهیمی نهفته در پس ظاهر الگویی آن وجود دارد. الگوهایی که ریشه در ژرفترین بسترهای ضمیر ناخودآگاه و آگاهِ جمعی داشته و بسیاری از ارزشها را هدایت می کنند (براتی و کاکاوند، 1395: 6). در این میان خانه به عنوان مهمترین فضای زندگی انسان بازتابندهی ارزشها و ایدههای انسان است (قرهبگلو و رشاد، 1400: 235). معماری خانه موضوعی مهم در مطالعات مربوط به سبکهای معماری است و مطالعه تحولات آن میتواند آموزههایی برای اندیشه معمارانه ارائه دهد (اشرفگنجوئی و سلطانزاده زرندی، ۱۴۰۱: ۵۹). خانههای سنتی بسته به ارزشهای فرهنگی مختلف جامعه شکل میگیرند. در طول زمان بعضی از فضاهای خانهها ناپدید میشوند. درحالیکه بعضی فضاها کاربری خود را تغییر دادهاند. تمامی تغییرات همگام با شرایط اجتماعی و پیشرفتهای جامعه رخ داده است (Ayyildiz et al., 2017: 2). در معماری سنتی ایران، ساخت خانه و محل سکونت امری فرهنگی بوده که در ارتباط مستقیم با سنت و نگرش فرهنگی- اجتماعی مردم است، بهگونهای که خانه نمودی از خود انسان و تجلیگاه سنن فرهنگی آن جامعه تلقی میشود (پورمند و ریختهگران، 1385). در واقع خانههای تاریخی به عنوان بخشی از هویت مردمان این سرزمین هستند.
در معماری سنتی ایران، خانه مهمترین فضای معماری بوده که در تلفیق با فرهنگ، اقلیم، هنر بومی هر منطقه جغرافیایی نمود و عناصر فضایی خاصی داشته است. تبریز به عنوان یکی از مهمترین شهرهای دوره قاجار، دربرگیرنده خانههای ارزشمندی است. شهری که میراثی ماندگار جهت بررسی، تحلیل و ارائه الگوهای طراحی است. با تحلیل و بررسی خانههای حیاطدار دوره قاجار تبریز میتوان مفاهیم تأثیرگذار در کالبد خانهها با توجه به مقولات و جنبههای مشترک یا نهفته در الگوی آنها یافت. متن معماری خانهها به عنوان کالبدی، جهت عینیت یافتن مفاهیم کهنالگویی به عنوان بستری جهت خلق معنا مطرح شدهاند. مفاهیم کهنالگویی نمادین در کالبد معماری خانهها به عنوان نشانهها پنهان شدهاند. و با رویکرد نشانهشناسانه در متن معماری خانهها قابل خوانش هستند. در این تحقیق به ارائه چارچوبی مفهومی از طریق خوانش متن معماری خانهها با رویکرد نشانهای به مقایسه تطبیقی الگوهای فضایی خانههای قاجاری بهنام و قدکی تبریز بر اساس مفاهیم کهنالگوی ماندالا پرداخته شده است. هدف این پژوهش شناسایی انگارههای کهنالگوی ماندالا و مقایسه تطبیقی در کالبد فضایی خانهها مورد مطالعه و تجلی معنا در بستر آنهاست.
سؤالات پژوهش عبارتند از: 1. کهن الگوی ماندالا چگونه در کالبد معماری خانههای قدکی و بهنام تبریز نمود پیدا کرده است؟ 2. تجلی معنایی بر اساس مفاهیم کهنالگویی ماندالا در خانههای بهنام و قدکی چگونه است؟ بر این اساس هدف این پژوهش نیز خوانش مفاهیم کهن الگوی ماندالا و بازنمود معنایی ارزشهای پنهان در بطن معماری خانهها است.
پیشینه تحقیق
بررسیها نشان میدهد نقش، تنوع و ویژگیهای خاص خانه ایرانی همیشه مورد توجه بوده است. همچنین در معرض تخریب قرارگرفتن آنها بهواسطه تغییر شیوه زندگی، تعدد مالکین، مهاجرت و بهطورکلی از دستدادن جذابیتها برای زندگی امروز بررسی آنها را ضروری مینماید. لازمه حیاتبخشی این خانهها، شناخت همهجانبه از آنهاست. قدم اول بازشناساندن ارزشهای این کالبدهای کهن براساس الگوهای آنهاست. در خصوص مطالعه و بررسی خانههای تبریز در دورههای مختلف تاریخی میتوان تنها به دو کتاب تحت عناوین، خانههای قدیمی تبریز (کینژاد و محمدرضا شیرازی، 1389) و همچنین تاریخ و معماری خانههای قدیمی تبریز (اسمعیلی سنگری و بهروز عمرانی، 1392) اشاره کرد. در مقاله سیر تحول اندامهای اصلی خانههای تبریز از دوره قاجار تا دوره پهلوی دوم بطور کلی به الگوهای فضایی بررسی شدهاند (حقجو، سلطان زاده، تهرانی و آیوزیان، 1398). در باب کهنالگو ماندالا و معماری پژوهشهای محدودی انجام یافته است. در پژوهش «آرکیتایپهای مادینه در معماری تاریخی ایران بر اساس آراء یونگ رمز مادینگی در طرحوارههای ماندالاوار معماری تاریخی ایران» به چگونگی تأثیرپذیری معماری تاریخی ایران از ناخودآگاه جمعی با تأکید بر رمزهای مادینه اشاره شده و در پژوهش دیگر با عنوان «بازتاب کهنالگوی مادر در معماری تاریخی ایران بر اساس آراء یونگ» به ارائه خوانشی متکی بر روانکاوی یونگی از معماری تاریخی ایران و میزان تأثیرپذیریاش از کهنالگوهای مادینه ناخودآگاه مردان سازنده و چگونگی تأثیرپذیری ناخودآگاهها از کهنالگوها پرداخته شده است (هروی، فلامکی و طاهای، 1398). دستیابی به زبان الگوی مشترک به واسطه یافتن کهنالگوها که از سه منبع اسطوره، رویا و نماد و شناسایی کهنالگوها و تبیین مفاهیم معنایی در پژوهش «تجلی کهنالگوهای یونگ در ساختار معماری مجموعه آرامگاهی عارف چلبی اوغلو» مطرح شده است (بهنود، بلیلان و ستارزاده، 1399). در مقالهای دیگر با عنوان «نقش تجربۀ زیستۀ طراحان در بازنمایی کهنالگوهای معماری نمونۀ موردی: آثار معماران ایرانی تحصیلکردۀ خارج از کشور» به خلق معانی مشترک، بازنمایی کهنالگوها در فرآیند تولید معماری، از میان کهنالگوهای برگزیده و شبیهسازی فضاهای کهنالگوی معماری ایرانی بررسی شده است (یمینی،.علیمحمدی و بذرافکن، 1401). در کتابهایی نظیر اندیشه یونگ (بیلکسر، 1400) به تحلیل و بررسی اندیشه یونگ در کهنالگوها از جمله اشکال ماندالا پرداخته شده است. همچنین در کتابهای چون انسان و سمبلهایش (یونگ، 1395)، رمزپردازی (بورکهارت، 1370)، هنر مقدس (بورکهارت، 1399)، بخشهایی به موضوع ماندالا اختصاص داده شده است. باوجود آثار پژوهشی بسیار در باب کهنالگو و ماندالا، تاکنون پژوهش مستقلی در رابطه با نحوه تجلی کهنالگوی ماندالا در خانههای قاجار تبریز صورت نگرفته است و این موضوع برای اولین بار در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
روش تحقیق
پژوهش حاضر با روش ترکیبی تفسيري- تاريخي و تطبیقی- موردی انجام پذیرفته است. روش گردآوري اطلاعات به صورت کتابخانهاي، اسنادي و براساس تحليل محتوا و متون تاريخي با مشاهده و مطالعات میدانی صورت گرفته است. بر این اساس، در مرحله نخست مطالعات نظری پیرامون عوامل و پدیدههای دخیل در مسئله انجام شده است. در نهایت ترکیب دادهها به صورت نشانهشناسی لایهای در کالبد معماری خانههای قاجاری بهنام و قدکی تبریز بررسی شده است. در مرحله بعدی سعی شده است مدل نظری انگارههای ماندالایی در بستری منتخب جهت حصول اهداف، سنجش و تدقیق شود. به همین دلیل، گام شناسایی مفاهیم کهنالگویی ماندالا در بطن خانهها بر اساس مطالعات میدانی پایهریزی شده است که در آن چگونگی عملکرد مدل نظری و روال استخراجی از آن در بطن فضای زندگی انسان دنبال میشود. در این مرحله، شاخصههای کهنالگوی ماندالا به کمک تفکر نشانهشناختی تحلیل شدهاند. رابطه میان انگارههای ماندالا در دو بنای قاجاری قدکی و بهنام با دستهبندی صحیح اطلاعات و شناخت مفاهیم از تفسیر فرآیند نشانهشناسی(2) به روش فرآیند نشانگی پیرس و رمزگان اکو بررسی و تحلیل شدهاند. تا با مطالعه از طریق لایههای نشانه، انگارههای ماندالایی در ساختار نمونههای موردی(3) معنا شوند.
مبانی نظری
در معماری سنتی ایران، خانه یکی از مباحث مهم است که از آغاز تولد تا پایان زندگی، تمام خاطرات آدمی در آن شکل میگیرد و بهگونهای است که نیازهای مادی و معنوی انسان را برطرف سازد (رمضانپور شرقی و مهدی نژاد، ۱۳۹۸: ۶). انسان سعی میکند تا بازتاب بودن و سکناگزینی خویش را به مکان گره زده و با بیان مفاهیم و استعاره حیات خویشتن را تحقق بخشد (کاظمی و مهدوی پور و کوشش گران، ۱۴۰۰: ۶۸). فهم ساختاری خانهها همانند بررسی یک جز در کل است که میتواند ارتباطات فضایی را در قالب الگوها بازنمایی نماید (رضویزاده، 1399: 83). یکی از مفاهیم مشهود انگارههای بنیادین، اصالت و پایداری است (براتی و کاکاوند، 1395: 5) که در ماهیت و اصالت خانه تداوم داشتهاند. «الگوهای کهن(4) عینی و ذهنی بوده و باوجود بیزمانی زنده و پویا میباشند» (براتی و کاکاوند، 1395: 6). با توجه به این که انگارههای ماندالا به عنوان متغیر مستقل و عناصر کالبدی خانههای قدکی و بهنام، به عنوان متغیر وابسته میباشند، ابتدا مفاهیم مرتبط با حوزه کهنالگو بهویژه ماندالا شناسایی و معرفی میشوند تا در ادامه، چگونگی تأثیرشان بر خانههای قدکی و بهنام مشخص شود.
کهن الگو
کهنالگو، تفسیر مفهومی افلاطون است. این کلمه برای رسیدن به مقصد کمک کننده است و با پرداختن به مفهوم ناخودآگاه جمعی است که با الگوهایی باستانی(5) سروکارداریم. لوی- بروهل(6) از عبارت«جلوههای جمعی(7)» برای اشاره به شخصیتی نمادین استفاده میکند که میتوان آن را به محتویات ناخودآگاه نیز نسبت داد (یونگ، 1400: 11). روان ناخودآگاه جمعی متشکل از کهنالگوهایی است (هروی و دیگران، 1398 الف: 5) که در ژرفترين لايههاي رواني ذهن بشر مشترك است (یاوری و وفایی، 1396: 162) و در ناخودآگاه به عنوان سمبلهای از هم متمایز نشده، وجود دارند (مکگوایر وکرینگتون، 1398: 99)؛ از این نظر، تفاوت زیادی بین کهنالگو و شکلهای تاریخی وجود دارد(8). «کهنالگو مبین آن جنبهای از روانشناسی یونگی است که بیشتر از هر جنبهی دیگری وارد مجموعه مفاهیم ما شده است» (بیلکسر، 1400: 51).
کهنالگو، مدل فرضی و غیرقابل نمایش است (یونگ، 1400: 12)؛ پتانسیلهایی که تا به خودآگاه خطور نکنند، مستتر میمانند و میتوانند در خودآگاه به هزاران شکل ممکن پدیدار شوند (کاظمی و دیگران، 1399: 13) و از طریق انتخابها در قالبی نمادین بازتاب میشوند که بازتاب یکی از آنها در معماری است (هروی و دیگران، 1398 الف: 5). بر اساس نظریه یونگ، معماری عرصه مناسبی برای تجلی نمادهای کهنالگویی است. جایی که باورها در مصالح تجلی مییابند؛ ناخودآگاه، اغلب خانهها را به عنوان نماد انتخاب میکنند (Barrie, 2010: 65). کهنالگوها با ایجاد معنا در باطن عناصر حضور مییابند. کهنالگوها بار معنایی را در طراحی فضاهای انسان ساخت به همراه دارند (رضویزاده، 1399: 81) و این روح مشترک میتواند باعث قدسی و جاودانگی بنا شود (براتی و کاکاوند، 1395: 8).
معماری آمیخته با خلاقیت، مظهری برای باورهایی است که گاه در قالب رمزی بروز میکنند و بنابرآراء یونگ نمیتوانند از تأثیر ناخودآگاه جمعی عاری باشند (هروی و دیگران، 1398 ب: 51). تعداد کهنالگوها به عنوان نمونههای اولیه و الگوهای پایه محدود است، ولی تنوع آنها در فرم بسیار است. معماری بر اساس کهنالگوها، معماری آرکیتایپی را بوجود میآورد (کاظمی و دیگران، 1397: 123) که در ادامه با توجه به تکثر مفاهیم کهنالگویی، ماندالا به شکل دقیقتر بررسی میشود تا تحلیلهای مرتبط با پژوهش را شکل دهد.
ماندالا
ماندالا(9) کهنترین رمز اعتقادی و مذهبی، تصویری از جهان است که گیتی و خدایان را در اندازههای کوچکتر نشان میدهد. رسم ماندالا بازآفرینی جهان است (سلمانینژاد، 1393) که براساس نظم میان وحدت اضداد )ماده و مینو) شکل گرفته است (اوجاق علیزاده و غلامپور، 1399: 71) و به عنوان برجستهترین بیان برهمکنش دایره و مربع در هنر سنتی (اردلان و بختیار، 1396: 61)، یک مرکز و یک محیط است که میکوشد تا کل را دربرگیرد (مکگوایر وکرینگتون، 1398: 220). در موارد بسیار مکرری، نوعی چهارگانگی با مضرب چهار را شامل میشود(10). درکیمیاگری همین نقشمایه به صورت دایرهای محاط در مربع ظاهر میشود، در واقع بینظمی را به نظم تبدیل میکند (بیلکسر، 1400: 127). چیزی است که در کیمیاگری به آن دایرهی مربع(11) یعنی مربع در دایره یا دایره در مربع میگویند (مکگوایر و کرینگتون، 1398: 219). مرکز ماندالا بهمثابه جایگاه نزول محور عالم میباشد و هرآنکه به کانون وجود (ماندالا) دست یابد گویا به مرکز هستی که همچون نقطهی وصل برای مبدأ آدمی و مبدأ کائنات است پیوند یافته است (شایگان، 1393: 193) و با من (اگو) منطبق نیست بلکه با کلیت که من به آن نفس(12) گفته میشود منطبق است. این اصطلاحی برای کلیت است. من در من (اگو) نیست، کل شخصیت است، مرکز کل شخصیت (مکگوایر و کرینگتون، 1398: 220).
یونگ چند سرنمون اصلی را مطرح کرده است که یکی از مهمترین آنها « خویشتن یا خود» است (غلامپور و دیگران، 1395: 48). وی از بعد تاریخی در مشرق زمین کهنالگوی خویشتن را در ماندالاها یافت (مکگوایر، کرینگتون، 1398: 220) و آن را در جایگاه کهنالگوی خویشتن بازشناساند (Lee& Nadea, 2011: 1153). کهنالگوی خویشتن در فلسفهی غرب، نمود تمامیتی میباشد که به صورت نمادهای تربیع، دایره، ماندالا و تثلیث باز نموده شده است (مورنو، 1400: 63). به عنوان یک سمبل قدیمی در همه جای دنیا دیده میشود و نشاندهنده الوهیت یا نفس است؛ کهنالگوی نظم درونی است، یک نمای جهانی یا ساختن نمایی از روح ما (مکگوایر و کرینگتون، 1398: 220). ماندالا برای یونگ رمزی از حالات خویشتن بود که ترکیبات چهارگانهای شامل دروازهها و مسیرهای خالی هستند و تصاویر دوبعدی و سهبعدی دارند (Barrie, 2010: 70) و نمونهای از تواناییهای پارادوکسی است، زیرا خویشتن خواهان تقابلهاست (غلامپور و دیگران، 1395: ۸۶) و سرنمون خویشتن نمودار عمیقترین لایهی ناآگاه است (مورنو، 1400: 6) که در ماندالا بازتاب میشود و در مرکز دایره ناخودآگاه قرار دارد. چلیپا به گونهای غیرمستقیم ماندالا را در خود دارد. «بررسی نماد دایره نشان میدهد دایره(کره) تمثیل خود و حاکیاز تمامیت روان با تمامی جوانبش همچون رابطه میان انسان و طبیعت است» (فیروزی مقدم و دیگران، 1399: 330). در دیاگرام ۱ مسیر رسیدن از من به خویشتن و سیر رسیدن از ظاهر به باطن بر اساس نظریه یونگ آورده شده است.
دیاگرام1 : سیر رسیدن از ظاهر به باطن؛ مأخذ: بر مبنای (یونگ، ۱۴۰۰).
نمادپردازی در اشکال و اعداد ماندالایی
ماندالا یکی از مهمترین کهنالگوهای یونگ است که با برخی اعداد، اشکال هندسی و مفاهیم ارتباط دارد (فیروزی مقدم و دیگران، 1399: 328) و در مفهوم کمال، تمامیت و خویشتن، نمودهاي مختلفی دارد. این صورت ازلی ابتدا یک نماد دینی بود و در اثر توجه روانشناسانی چون یونگ و سپس نقادان اساطیري به عرصۀ ادبیات وارد شد (سلمانینژاد مهرآبادی، 1393: 55). یونگ فهرستی از ویژگیهای صوری اشکال ماندالا را ارائه داده است که مجسم ساختن آن را در ذهن تسهیل میکند: شکلهایی دایرهوار، کروی یا بیضی مانند؛ دایره با نقشهایی تودرتو به یک گل(گل رز یا نیلوفر آبی) یا یک چرخ تبدیل میشود (بیلکسر، 1400: 128)؛ در معماری نیز دایره، علامت وحدانیت اصیل و آسمان است و در مرکز همه چیز با همزیستی، به وحدت میرسد(13) (بهنود و دیگران، 1399: 145). پژوهشهای کهنالگویی در حوزه معماری(14) بر محور الگوهای تکرار شونده در آثار معماری ایران متکی است که غالباً بر پایداری الگوی ماندالا و فرمهای همارز آن، چهارتاق، الگوی چهارصفه و مربعهای نه قسمتی در معماری تأکید دارند (هروی و دیگران، 1398 ب: 52).
اشکال ماندالا بهرغم تفاوتهای ظاهری، صرفنظر از خاستگاه زمانی یا مکانیشان در بنیان خود، همانند هستند (بیلکسر،1400: 128) و در امور فرهنگی بیشترین اهمیت را دارند. زیرا معمولاً کانون آنها در یکی از معتبرترین وجهههای مذهبی قرار دارد (یونگ، 1399: 135) که اجزا و عناصر گوناگونی از فضاهای معماری، از تزئینات گرفته تا فرم فضا (گلابچی و زینالیفرید، 1393: 84) و در قالب مجموعهای از اشکال دارای تقارن مرکزی، عنصری پایدار در طرحوارههای معماری ایرانی خود را نشان دهد (هروی و دیگران، 1398 ب: 53).
با توجه به آن که فیثاغورثیان عدد را بنیان جهان میانگاشتند (هالینگدیل، 1398: 95) و عدد را مقدس میشمردند (یونگ، 1395: 48)، ارزشمندی اعداد پیشتر در رابطه با جهان به عنوان بزرگترین ماندالا متجلی میشود. «مفهوم عدد در اسلام همانند نظام فیثاغورثی است که در آن کیفیت و امکانات عدد به صورت ظاهر آن محدود نمیشود (ولیان، 1391: 60). در تفکر جمعی از نظر یونگ، عدد سه(15) و نیز عدد هفت(16) منزلتی متعالی و مقدس را دارند (یونگ، 1399: 211)؛ چون عدد سه مکاشفهی انسان و خیر اعلی میباشد (مورنو، 1400: 93).
برای فیثاغورثیان، عدد 7 مفهوم ویژهی خود را داشت که از مجموع دو عدد 3 و 4 تشکیل میشود(17)، از این رو عدد 7 به عنوان مجموع سه و چهار مقدس بود (غلامپور، طاووسی، اوجاق علیزاده، 1395:.60). از آنجا که آسمان، عالم و دایره هر کدام در حکم یه ماندالا هستند، با خویشتن در ارتباطند(18) (غلامپور و دیگران ، 1395: 60).
تحلیل ریزفضاهای موجود در خانههای قاجار محله نوبر تبریز
برای یافتن پاسخی مناسب برای سؤالات تحقیق، به تحلیل خانههای قاجار قدکی و بهنام مطابق با انگارههای ماندالا پرداخته میشود؛ نخست از مطالعات اسنادی و کتابخانهای و بررسی آرا و نظریات مرتبط با آن، معیارهای بدست آمده در شناسایی مفاهیم کهنالگویی ماندالا شناسایی و دسته بندی شده است. در جدول 1، به معرفی نمونههای موردی پرداخته شده است.
جدول1: معرفی نمونههای موردی
ایوان | فضای داخلی | حیاط | ورودی | فضا | خانه | |||||||
شمالی | جنوبی | حوضخانه | طنبی | اتاقها | بیرونی | اندرونی | دالان | هشتی | سردر | |||
ایوان جنوبی برای نشیمن تابستان و ایوان شمالی با ستونهای چوبی و سرستونهای گچبری شده است. | ضلع شمالی حیاط بیرونی شامل طنبی (هفت دری)، كلهای و اتاق است. زیرزمین شامل حوضخانه و اتاقهای زیر طنبی برای نشیمن تابستانی و دیگر اتاقها به صورت انباری و مطبخ | بنا به صورت اندرونی و بیرونی است. اندرونی در شمالیترین بخش و اتاقهایی در شرق و غرب و مهتابی در ضلع شمال و رو به حیاطاندرونی | ورودی مشترک با خانه قدکی و از طريق دالانی در پشت خانه این خانه میباشد. | ویژگی فضا | خانه بهنام
| |||||||
ستونهای بلند به ارتفاع تالار و طاقهای پی در پی ایوان | تالار شامل شومینه، طاقچه، رف و... می باشد. اتاقهای اطراف تالار ملقب به گوشواره است. | سنگ در ازاره حیاط بیرونی و با ارتفاعی کمتر در ازاره حیاط درونی | دارای سکو، کوبه فلزی، در چوبی مشبک | جزییات | ||||||||
مقرنسهاي جانبي ايوان جنوبي، گچبری پیشانی ایوان | تزیینات و نقاشیهای سقف و دیوارهها، طنبی ارسیدار با گچبری، سقف کاربندی حوضخانه | ضلع شرقی و غربی حیاط بیرونی با دیوارههایی که دارای طاق نما | سردر نیمگنبد و سقف هشتی کاربندی دارد. | تزیینات | ||||||||
عکس | برش و نما | پلان | تصاویر و نقشه ها | |||||||||
|
| برش آ-آ |
| پلان زیرزمین | ||||||||
| برش ب-ب | |||||||||||
| نما جنوبی |
| همکف | |||||||||
| نما شمالی |
| طبقه اول | |||||||||
ایوان | فضای داخلی | حیاط | ورودی | فضا | خانه | |||||||
شمالی | جنوبی | حوضخانه | طنبی | اتاقها | بیرونی | اندرونی | دالان | هشتی | سردر | |||
دو سمت طنبی خانه ایوان وجود دارد، ایوان جنوبی به سمت حیاط بیرونی، ایوان شمالی سمت حیاط اندرونی | دو قسمت شرقی و غربی بنا، در دو طبقه که اتاقهای زیر زمین با سقف طاقی شکل به صورت آب انبار، مطبخ و انباری. طنبی در قسمت شمالی بنا و به سمت شمال و جنوب باز می شود. | بنا شامل دو حیاط بیرونی و اندرونی است. حیاط اندرونی آن کوچک بوده که بازشوهای فضای اندرونی خانه به آن باز می شده است. | ورودی مشترک با خانه بهنام. از سردر ورودی به هشتی و ورود از هشتی به حیاط بیرونی | ویژگیها فضا | خانه قدکی
| |||||||
ایوان جنوبی با ستونهای رفیع به ارتفاع تالار می باشد. | اتاقهای گوشوار در دو طرف طنبی قرار دارد. حوضخانه دارای سکوهای جانبی و حوض سنگی | حیاط بیرونی خانه از سه جبهه شرق، غرب و جنوب شامل بناست. | دارای سکو، کوبه درب ورودی،در چوبی مشبک | جزییات | ||||||||
آینهکاری سقف ایوان جنوبی و سرستونهای سنگی | طنبی با پنجرههای ارسی و شیشههای رنگی حوضخانه با سقف طاقی کاربندی شده | حوض سنگی در حیاطها، ازارههای سنگی و همچنین آجرکاری حیاط | سردر نیمگنبد و سقف هشتی کاربندی دارد. | تزیینات | ||||||||
عکس | برش و نما | پلان | تصاویر و نقشه ها | |||||||||
|
| برش آ-آ |
| پلان زیرزمین | ||||||||
| برش ب-ب | |||||||||||