موضوع این پژوهش بررسی اثر برابریخواهی و مهماننوازی بر چگونگی تداوم سکونت و ساختار خانههای گمیشان است و در این راستا برای درک بهتر از نحوه شکلگیری فضا در خانههای ترکمنی، ابتدا میبایست به مطالعات ساختار اجتماعی این اقوام پرداخت و سپس این دو عنصر فرهنگی را که نقش بار چکیده کامل
موضوع این پژوهش بررسی اثر برابریخواهی و مهماننوازی بر چگونگی تداوم سکونت و ساختار خانههای گمیشان است و در این راستا برای درک بهتر از نحوه شکلگیری فضا در خانههای ترکمنی، ابتدا میبایست به مطالعات ساختار اجتماعی این اقوام پرداخت و سپس این دو عنصر فرهنگی را که نقش بارزی در تداوم سکونت از آلاچیق یا «اوی» تا خانههای چوبی دو طبقه یا «تام» داشتند، مورد بازشناسی قرار داد. این پژوهش از این نظر اهمیت دارد که میتوان چگونگی تقسیم فضاها و فعالیتها را در خانههای ترکمنی گمیشان تبیین نمود، موضوعی که پیشتر به آن پرداخته نشده است. هدف از انجام پژوهش بررسی نقش دو مولفه فرهنگی بارزتر یعنی برابریخواهی و مهماننوازی بر شکلگیری فضاها در خانههای گمیشان است. پرسش اصلی در این پژوهش این است که برابریخواهی و مهماننوازی چه نقشی در معماری خانههای گمیشان داشته است؟ مبانی نظری تحقیق متکی بر تاثیر فرهنگ در شکلگیری خانههای اقوام گوناگون در گذشته بوده است. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و همچنین روش تحقیق تطبیقی استفاده شده است به این صورت که نخست بر اساس مطالعات کتابخانهای و مشاهدات میدانی، اصول اجتماعی و فرهنگی در اقوام ترکمن بررسی شده و به جمعآوری دادهها در این زمینه پرداخته شده و دو مولفه اصلی تاثیرگذار در زندگی اجتماعی این اقوام شناسایی گردیده که شامل برابریجویی و مهماننوازی است، سپس به بررسی تاثیر این دو مولفه بر معماری ترکمنی پرداخته شده است. در این نوشتار برابریخواهی و مهماننوازی متغیر مستقل و چگونگی ساختار خانههای گمیشان متغیر وابسته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ساختار و تقسیمات فضایی در خانههای گمیشان به صورت کاملا برابر است و این امر تحت تاثیر مستقیم از برابریجویی است که ریشه در افکار و باورهای آنها دارد. همچنین اساس شکلگیری و ایجاد این خانهها برای اسکان مهمان در نظر گرفته شده، که این امر نیز تحت تاثیر مستقیمِ مهماننوازیشان بوده است.
پرونده مقاله
فضا، یکی از مهمترین مباحث معماری است که فرم، ساختار و سازماندهی آن به طور مستقیم با فرهنگ در ارتباط میباشد، درواقع وجوه و مؤلفههای فرهنگ در محیط ساختهشده، در قالب فضا متبلور میشوند. میتوان گفت، معماری به واسطهی زبان کالبد و فضا، قانونمندیهای اجتماعی و فرهنگی نهف چکیده کامل
فضا، یکی از مهمترین مباحث معماری است که فرم، ساختار و سازماندهی آن به طور مستقیم با فرهنگ در ارتباط میباشد، درواقع وجوه و مؤلفههای فرهنگ در محیط ساختهشده، در قالب فضا متبلور میشوند. میتوان گفت، معماری به واسطهی زبان کالبد و فضا، قانونمندیهای اجتماعی و فرهنگی نهفته در رسوم و عادات را سازماندهی میکند. بنابراین نحوهی سازماندهی، انتظام و نوع فضاها و فرم ظاهری آنها، علاوه براینکه معرف پیشینهی فرهنگی و هویت ساکنان است، بر ساختار اجتماعی کاربر فضا نیز مؤثر میباشد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی ماهیت معماری مسکونی منطقه کردستان مکری(موکریان)، با تأکید بر خصوصیات و ویژگیهای فضای معماری و نحوهی سازماندهی و انتظام آن، از منظر فرهنگ میباشد. براي دستيابي به اين هدف، با استفاده از روش كيفي قوم نگاري، کلیت فرهنگ کردهای مکری بر اساس متغیرهای ملموستری که در شکلگیری فضای معماری مؤثرند(سبک زندگی، ساختار خانواده، نقش جنسیتها(جا و مقام زن)، محرمیت و فرایند روابط اجتماعی) در ارتباط با شکل خانهها بررسی شدهاست. عمليات گردآوري دادههای معماری(برداشت، تهیه پلان، کروکی و عکاسی) نیز با استفاده از روش میدانی در رابطه با شکل خانههای سنتی(خانههای شهری) شهر سردشت، واقع در شمالغرب ایران، به عنوان نمونه عمومی و مطالعاتی از مساکن شهری و معماری بومی منطقه کردنشین موکریان، انجام شده است. بنابراین به منظور تحلیل ساختار فضایی، الگوی چیدمان فضا و نمودار توجیهی آن ها با استفاده از نرمافزار Agraph ترسیم شد. سپس شاخصهای همپیوندی، عمق نسبی واتصال(کنترل) فضاها با استفاده از روابط ریاضی نحوفضا برای هر نمونه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج کلی پژوهش نشان میدهد، معماری سنتی منطقه موکریان، تلفیقی از معماری درونگرا و برونگرا است. در خانههای شهری این منطقه مسئله محرمیت، به واسطه فرهنگ خاص کردها، ساختار پیچیدهای دارد و اکثر فضاها بعدی عمومی دارند. جایگاه زن در خانه و سیستم خانواده از نظر تعداد همسر، اهمیت زیادی در شیوهی سازماندهی فضا دارد که منعکسکننده رفتارهای برگرفته از فرهنگ، آدب و رسوم بومی و ساختار اجتماعیشان میباشند.
پرونده مقاله
عاﻟﻢ هستی، از موﺟودات زنده و غیرزنده تشکیل شده که در منظومه هستی هر یک به فراخور ظرفیت از مرتبهای حیات برخوردار میباشند. ساختههای انسان نیز از آن حیث که با تغییر و یا تثبیت در شرایط ماده امکانی را برای کشف و یا آفرینش فراهم میسازد، دارای این قابلیتی میشود که مرتبه چکیده کامل
عاﻟﻢ هستی، از موﺟودات زنده و غیرزنده تشکیل شده که در منظومه هستی هر یک به فراخور ظرفیت از مرتبهای حیات برخوردار میباشند. ساختههای انسان نیز از آن حیث که با تغییر و یا تثبیت در شرایط ماده امکانی را برای کشف و یا آفرینش فراهم میسازد، دارای این قابلیتی میشود که مرتبهای از حیات در آن ایجاد گردد. سازندگان نیز تلاش میکنند، آثار و ساختههایی را ایجاد کنند که تا حدودی به این صفت نزدیک باشد. صفتی که در بطن آن حس سرزندگی، دلبازی و مؤلفههای کیفی دیگر را تقویت میکند. بنابراین سؤال تحقیق بدین گونه مطرح میشود؛ چه طبقهبندی در رابطه با مراتب حیات در ساختهها میتوان در نظر گرفت؟ کیفیت فضایی خانههای سنتی شهر یزد با حضور مؤلفههای حیات چگونه محقق شده است؟
پژوهش حاﺿر در پی ارائه و ﻳا ﭘیشنهاد مرتبهبندی مفهوم حیات در ساختهها اﺳﺖ که در آن، ارزشها و وﻳﮋگﻲهای مرتبط با حیات ساختهها با شاﻳستگﻲ بیشتری بازگو شود. از همین رو به نظر میرسد این قابلیت در شهرهای دورهی سنت بیشتر قابل شناسایی میباشد. در همین رابطه به منظور شناخت دقیقتر با رجوع به بافت تاریخی شهر یزد الگوهایی از خانههای حیاط مرکزی، گودال باغچهدار و خانه باغ انتخاب و طبقهبندی نیز در آنها مورد واکاوی قرار میگیرد. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و روش جمعآوری اطلاعات اسنادی و میدانی میباشد. همچنین در چارچوبی مشخص ادبیات تحقیق جمعآوری گردیده و پس از تحلیل بر اساس اصل استقراء تلاش میگردد مطالب جمعبندی گردد. نتیجه آنکه در خانههای دوره سنت یزد شش منظومه کلی مرتبط با مقوله حیات قابل شناسایی میباشد؛ حیات به مثابه امری وجودی که در همه موجودات ساری است، حیات به مثابه وجهی استعاری، حیات به مثابه وجهی از انرژی، حیات به مثابه وجهی زیستی، حیات به مثابه وجهی روحی و در نهایت حیات به مثابه یک اندیشه تعالی بخش که این موارد استخوانبندی تحقیق را شکل میدهد.
پرونده مقاله
حیاط مرکزی یکی از الگوهای کهن و ارزشمند معماری اقلیمی ایران و به عنوان عنصرکالبدی در سازماندهی ساختار فضای خانههای سنتی ابعاد مختلفی از نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی را پاسخ داده است. هندسه حیاط مرکزی (شکل و تناسبات) به عنوان اصلیترین شاخصه طراحی همواره بر عملکرد می چکیده کامل
حیاط مرکزی یکی از الگوهای کهن و ارزشمند معماری اقلیمی ایران و به عنوان عنصرکالبدی در سازماندهی ساختار فضای خانههای سنتی ابعاد مختلفی از نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی را پاسخ داده است. هندسه حیاط مرکزی (شکل و تناسبات) به عنوان اصلیترین شاخصه طراحی همواره بر عملکرد میزان انرژی تابشی جذب شده، شرایط مناسب آسایش حرارتی، و الگوی حرکت جریان هوا تاثیرگذار است. از این رو پژوهش حاضر ارتباط بین تناسبات حیاط و الگوی جریان هوا در خانههای سنتی شوشتر را مورد ارزیابی قرار داده است. جهت دست یابی به یافتههای دقیقتر در بناهای موجود، خانههای نعنایی، رضوان، امینزاده، بقال به عنوان نمونههای مورد مطالعه در یک دوره تاریخی، با حداقل مداخله در ساختار فضایی آنها انتخاب گردید. روش تحقیق این پژوهش با توجه به ماهیت میان رشتهای آن، یک روش ترکیبی است: در مرحله اول پس از مشاهدات اولیه با استفاده از راهبرد تجربی متغیرهای مستقل تاثیرگذار (شکل، تناسبات) حیاطها شناسایی و متغیرهای وابسته (سرعت جریان باد) توسط دستگاه دیجیتال باد سنج اندازهگیری شدند. به منظور بررسی دقیقتر دادهها شبیه سازی این پژوهش با روش دینامیک سیالات محاسباتی CFD و با استفاده از نرم افزارهای Design Modeler و Fluent صورت پذیرفت و جریان هوای داخل حیاطها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان میدهد، خانههایی که دارای حیاطهای چهارطرف ساخت با تناسبات طول به عرض 08/1 و 2/1 دارای مطلوبترین شرایط توزیع جریان هوا و حیاطهای سه طرف ساخت با طول به عرض 01/1و 13/1 از نظر توزیع یکنواخت جریان هوا از شرایط نامطلوبی در فصول گرم سال در شهر شوشتر برخوردار هستند. تغییرات صورت گرفته در تناسبات و الگوی هندسی حیاطها بر شرایط کیفیت جریان هوا و شرایط آسایش حرارتی ساکنان تأثیرگذار بوده است.
پرونده مقاله
اندام وارههای فضایی در معماری خانههای گذشته واجد تنوع بسیاری بوده است. هر خانه میتواند به واسطه فضاهای بسته و باز و همنشینی فضاهای نیمه باز در کنار آنها معنا یابد. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد خانههای اسلامی، وجود عناصر فضایی نیمه باز در آنها میباشد که ضمن پاسخگ چکیده کامل
اندام وارههای فضایی در معماری خانههای گذشته واجد تنوع بسیاری بوده است. هر خانه میتواند به واسطه فضاهای بسته و باز و همنشینی فضاهای نیمه باز در کنار آنها معنا یابد. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد خانههای اسلامی، وجود عناصر فضایی نیمه باز در آنها میباشد که ضمن پاسخگویی به نیازهای عملکردی و رفتاری؛ واجد تنوع بسیاری بوده است. این پژوهش با هدف گونهشناسی این عناصر فضایی از روش تحقیق کیفی بهره میگیرد و از آنجا که امکان حضور و ادراک فضایی در خانههای یزد و دمشق برای پژوهشگران فراهم بوده، مستند بر مطالعات میدانی میکوشد تا به گونههای متفاوت فضاهای نیمه باز در این خانهها از منظر شکلی و استقراری دست یابد. به این منظور در ابتدا به پیشینه تاریخی عناصر نیمه باز و وجوه کارکردی و عملکردی آن پرداخته شده است. سپس با مروری بر جایگاه عناصر نیمه باز در برخی شهرهای اسلامی، دو شهر یزد و دمشق در دو دوره تاریخی قاجاری و عثمانی انتخاب شد و با گونهشناسی عناصر فضایی نیمه باز، به مقایسه و تحلیل تطبیقی آنها پرداخته شد. بر اساس بررسیهای اولیه این نتیجه حاصل آمد که خانههای یزد دارای چهارگونه فضاهای نیمه باز از جمله ایوان اصلی (تالار)، ایوان کم عمق، ایوانچه و رواق (ایوان ستون دار) و خانههای دمشق واجد سه گونه فضایی ایوان اصلی، ایوان فرعی و ایوان ستوندار بوده است. مقایسه این گونههای فضایی در دو منطقه و تحلیل اشتراکات و افتراقات در آنها؛ مخاطبان را به یک گونه اصلی در این دو منطقه از جمله گونه ایوان اصلی هدایت خواهد کرد. وجود این گونه فضایی و اشتراکات آنها بیانگر ضرورت وجود یک فضای نیمه باز در همه این خانهها بوده است اما بسته به بسترهای شکل دهنده آنها، تفاوتهایی در نحوه ظهور کالبدی این عناصر وجود داشته است.
پرونده مقاله
خانه، مهمترین مکان برای بازیابی آرامش و تجدید دوباره حیات در زندگی انسانها است. محلی برای بودن در کنار خانواده، تعاملات اجتماعی، استراحت، انجام فعالیتهای موردعلاقه و رهایی از تنشهای روزمره انسان میباشد. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی بسیاری از تعاریف زندگی روزمره م چکیده کامل
خانه، مهمترین مکان برای بازیابی آرامش و تجدید دوباره حیات در زندگی انسانها است. محلی برای بودن در کنار خانواده، تعاملات اجتماعی، استراحت، انجام فعالیتهای موردعلاقه و رهایی از تنشهای روزمره انسان میباشد. با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی بسیاری از تعاریف زندگی روزمره ما دچار تغییر شدهاند. مفهومی که بهطور قطع کماکان حفظشده است مفهوم حریم شخصی انسانها میباشد. معماران سنتی ایران سعی بر طراحی خانههای همگام با حفظ اصول محرمیت در فضاهای باز و بسته خانهها داشتهاند اما بهمرورزمان با رشد آپارتماننشینی، پیشرفت تکنولوژی ساخت و تلفیق فرهنگ غرب با فرهنگ ایرانی- اسلامی، رعایت اصول محرمیت در خانهها مخصوصاً در فضاهای باز روبهزوال رفته است. استان مازندران ازجمله مناطقی است که دچار تغییرات نامناسب ساختمانسازی بسیاری شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، شناخت و بررسی نقش مؤلفههای اثرگذار از نحو فضا بر میزان حریم خصوصی در فضاهای باز خانههای سنتی شهر مازندران میباشد. این پژوهش با استخراج الگوهای رعایت حریم خصوصی در خانههای مازندران در پی یافتن الگوهای کالبدی حفظ حریم خصوصی در فضاهای باز خانههای مازندران است. در این پژوهش ابتدا از طریق مطالعات میدانی به یافتن الگوها و سپس با استفاده از تکنیک نحو فضا و نرمافزار Depthmap به بررسی شاخصهای عمق، ارتباط و هم پیوندی و ایزویست در بناها پرداخته خواهد شد. نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر نشان خواهد داد که فضای باز بر میزان محرمیت فضایی نقش مهم و اساسی دارد همچنین هندسه و موقعیت قرارگیری حیاط نسبت به بنا تأثیر دوچندانی بر میزان دید رؤیتپذیر ناظرین به فضاهای مختلف خانه دارد. به گونهایی که در حیاطهایی که دارای هندسه نامنظم و قرارگیری در بخشهای میانی، پشتی و جانبی میباشند، میزان رؤیتپذیری از درب ورودی به بخشهای مختلف خانه به حداقل میرسد. همچنین با افزایش شاخص عمق و ارتباط در فضاهای باز خانههای سنتی میزان حریم خصوصی افزایش پیدا میکند.
پرونده مقاله
در روزگاری زندگی میکنیم که تغییر جزء جداییناپذیر آن است. این تغییرات، گاه درپی ویژگیهای بارز معماری شهر یا محله است و گاه هویتی نو را فراهممیکند. ولی همهجا بهاندازه خانه، یعنیهمان فضای زندگی، تغییر نکرده و چون خانه مفهومی تجربی و انتزاعی از زمانو مکان است؛ بد چکیده کامل
در روزگاری زندگی میکنیم که تغییر جزء جداییناپذیر آن است. این تغییرات، گاه درپی ویژگیهای بارز معماری شهر یا محله است و گاه هویتی نو را فراهممیکند. ولی همهجا بهاندازه خانه، یعنیهمان فضای زندگی، تغییر نکرده و چون خانه مفهومی تجربی و انتزاعی از زمانو مکان است؛ بدینترتیب میتواند نسبت گذشتهوحال ساکنان را بهتر روشن کند. مسأله اصلی این نوشتار، کشف ویژگیهای بارز معماری خانههای تاریخی و قیاس آن با ویژگیهای خانههای معاصر در شهری است که نهتنها معماری متمایز دارد؛ بلکه سیمای شهری آن متأثر از تغییرات بافت مسکونی معاصر، متحول شده است. از این رو پژوهش حاضر جستجوی نسبت حال و گذشته در خانههای سنندج را مدنظر دارد. پرسشهای اصلی این پژوهش چیستی ویژگیهای خانههایتاریخیسنندج و چگونگی تحولات در خانههایمعاصر آن بوده است و ازاینرو هدف این مقاله را میتوان یافتن نسبت تغییرات خانههای معاصر و تاریخی سنندج دانست. این پژوهش با رویکردی کیفی، در دو دسته خانههای سنتی و معاصر و در سه سطح تحلیل مبتنیبر تأثیر ویژگیهای کلی شهر بر خانهها، قیاس بین کالبد به روش تحلیلی- توصیفی و تحلیل مبتنیبر تطابق فرهنگ زیست و معماری، بهروش تحلیلمحتوای مصاحبههای عمیق نیمه ساختاریافته، بهانجام رسیده است. نتایج نشانگر آناست که اصلیترین وجوه تمایز خانههای تاریخی سنندج، نحوة ارتباطبا طبیعت، اهمیت فضای نیمباز، توجه به منظرگاه بیرونی درعین حفظ محرمیت و وجود مرتبهبندی در کلوجزء فضاها است. این ویژگیها در خانههای معاصر بهطوریکسان تداوم نیافتهاست. بهواسطة تغییر الگوی مسکن و کاهش نقش حیاط، ارتباطبا طبیعت دستخوش تغییرشدهاست؛ فضای نیمباز تا نمونههای میانی معاصر بر قوت خود باقیاست ولی در نمونههای پساز دهة50 شمسی، اهمیت پیشین را ندارد؛ نخست از جنبة زیستی وبعد ازنظر کمی و کیفی جایگاه خود را ازدستدادهاست. در دو ویژگیدیگر توجه به منظرگاه خارجی و مرتبهبندی فضایی، تغییرات غیرقابلبازگشتی رخدادهاست. بدینترتیب درپس برهمخوردن انسجام شهری، تحولاترخداده در فضایخانگی نیز نشاناز گسستگی از معماری بومی دراین شهر داشتهاست.
پرونده مقاله
جریان اصلی سیر تحولاتی که سکناگزیدن انسان معاصر را هدایت میکند و شکل میدهد، موضوع نگرانی و نقد گروههایی بسیار متنوع از اندیشمندان بوده است. نظریهپردازان بسیاری دربازاندیشی مفاهیم ناظر بر سکناگزیدن بسیار تلاش کردهاند و چشماندازهای تازهای گشودهاند. سعادت و خوشبختی چکیده کامل
جریان اصلی سیر تحولاتی که سکناگزیدن انسان معاصر را هدایت میکند و شکل میدهد، موضوع نگرانی و نقد گروههایی بسیار متنوع از اندیشمندان بوده است. نظریهپردازان بسیاری دربازاندیشی مفاهیم ناظر بر سکناگزیدن بسیار تلاش کردهاند و چشماندازهای تازهای گشودهاند. سعادت و خوشبختی راستین انسان در کانون توجه همۀ ادیان در همۀسنتهاست. با این پیشفرض به نظر میرسد که تلاشی از این منظر بتواند روشنگر اموری باشد که ـ در نگاه جاری به معماری ـ کماهمیت تلقی شده یا فراموش شده است. هدف از این پژوهش این است که با رجوع به متون دینی دریابد از این منظر اصول و معیارهای نگاه به بدن و ظرف زندگی انسان چیست و چه نسبتی بین انسان و ظرف سکنای او برقرار است. روش تحقیق این پژوهش تطبیقی و با رویکرد تفسیرگرا است و منابع آن متون دینهای زرتشتی و مسیحیت و اسلام و برخی تفسیرهای آنهاست.در بخش نخست مقاله رابطۀ وجودی انسان و ظرف سکنای او در متن تفکر مبتنی بر دینهای مذکور بررسی شده است و در بخش دوم مقاله به بررسی تطبیقی تفاوتها و اشتراکات اساسی آن سه پرداخته شده است.یافتههای پژوهشنشان میدهد که ادیان بررسی شده، بهرغم تفاوت مقولات و اصطلاحات در نگاه به انسان و مراتب و مقیاسهای سکناگزیدن او، در یک امر اشتراک دارند و آن اینکه تمایز بنیادین و ماهویای میان شهر و خانه و کالبد انسان قائل نیستند، همانگونه که برای نفس انسان، اهالی خانه و اهالی شهر چنین تمایزی قائل نیستند و اصول واحدی را حاکم بر هر سه میدانند. از منظر هر سه دین، جهانی که انسان در آن سکنا میگزیند، بدن، خانه، و شهر، کلی واحد است که علاوه بر ساحت مادی یا زمینی، از یک ساحت فرامادی یا آسمانی تشکیل شده است. اما نگاه حاصل از تفکر مدرن، با غلبۀ تخصصگرایی و گسترش آن، دیدگاه و رویکرد تازهای در فهم و مواجهه با انسان و سکناگزینی او در پیش نهاده است که دقیق ولی در قیاس با آنچه از تفکر دینی در ادیان بررسی شده حاصل میشود، از جهت مراتب محدود، از نظر اولویتها متفاوت، و از نظر مقیاسها نامنسجم است.
پرونده مقاله
از دوره قاجار تبریز خانه¬های بسیار ارزشمندی بجای مانده است که یکی از آنها بهنام و دیگری قدکی است که دارای سردر و هشتی مشترکی می¬باشند و به نظر می¬رسد مفاهیم پنهانی ورای پلان معماری آنها وجود دارد. پرداختن به مسئله معنا و یافتن لایه¬های عمیق در حوزه¬ معماری امری اجتناب¬ن چکیده کامل
از دوره قاجار تبریز خانه¬های بسیار ارزشمندی بجای مانده است که یکی از آنها بهنام و دیگری قدکی است که دارای سردر و هشتی مشترکی می¬باشند و به نظر می¬رسد مفاهیم پنهانی ورای پلان معماری آنها وجود دارد. پرداختن به مسئله معنا و یافتن لایه¬های عمیق در حوزه¬ معماری امری اجتناب¬ناپذیر است؛ از این¬رو در این مقاله در جهت یافتن این مفاهیم و ارتباط بین این دو بنا از لحاظ استفاده از مفاهیم کهن¬الگویی پرداخته شده است. سؤالات اصلی تحقیق بدین شکل مطرح می¬شود: 1. کهن الگوی ماندالا چگونه در کالبد معماری خانههای قدکی و بهنام تبریز نمود پیدا کرده است؟ 2. تجلی معنایی بر اساس مفاهیم کهنالگویی ماندالا در خانههای بهنام و قدکی چگونه است؟ هدف این پژوهش یافتن الگوهای بنیادین به عنوان زبان مشترک برای تداوم معماری این خانههاست. در این پژوهش کهن¬الگوی ماندالا با خوانش نشانهشناختی از طریق صورت¬های بنیادین، انگاره¬ها و بازنمایی مفاهیماش قابل بازیابی است. با توجه به تاریخی- تحلیلی بودن پژوهش و مقایسه¬ی تطبیقی خانه¬های مورد مطالعه، به شکل کیفی و توصیفی به جمع¬بندی پرداخته شده است، در عین حال با توجه به رویکرد نظری آن، از رویکرد نشانه-شناختی برای استخراج رمزگان و معنا استفاده شده است. با استناد به روش نشانهشناسی لایهای، از تبدیل داده¬ها به الگوهای پارادایمی که نشاندهنده حضور ماندالا در شکل¬گیری ساختار خانه¬های مورد مطالعه هستند، استفاده شده است. در ادامه تحلیل معنایی هریک از انگاره¬های ماندالایی در نمونه¬های مورد مطالعه صورت گرفته است. نتیجه پژوهش نشان از ردپای نمود انگاره¬های ماندالایی چون اعداد و الگوهای هندسی مشخص است. پایه¬های نخستین معماری خانه¬های بهنام و قدکی در قالب شکل¬های هندسی ساده، منظم و قائم به مرکز شامل دایره، چندضلعی¬های منتظم و مربع است که در ترکیبی ماندالاوار توسعه یافته¬اند و دارای ماهیت کهنالگویی¬اند.
پرونده مقاله
معمارى و فرهنگ گذشته شهرهای جنوبی ایران بر فرهنگ و معمارى كشورهاى عربی حاشيه خليجفارس تأثیرگذار بوده، که یکی از نمونههای بارز آن، تأثیرگذاری بر معمارى بافت تاريخى محله بستكيه در شهر دبى است، که بر اثر مهاجرت تاجران ایرانی از مناطق جنوبی ایران به محله بستکیه بود (سعی چکیده کامل
معمارى و فرهنگ گذشته شهرهای جنوبی ایران بر فرهنگ و معمارى كشورهاى عربی حاشيه خليجفارس تأثیرگذار بوده، که یکی از نمونههای بارز آن، تأثیرگذاری بر معمارى بافت تاريخى محله بستكيه در شهر دبى است، که بر اثر مهاجرت تاجران ایرانی از مناطق جنوبی ایران به محله بستکیه بود (سعیدینیا و ملکی، 1391: 28). هدف پژوهش، بررسی علت شباهت معماری بستکیه دبی و شهرهای جنوبی ایران و تحلیل تأثیر معماری و فرهنگ بومی شهرهای جنوبی ایران بر معماری مسکونی محله بستکیه است. روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و تطبیق و بررسی شش نمونهموردی از خانههای بافت قدیمی در بوشهر و محله بستکیه صورت گرفته است. نتایج نشان میدهد، در گذشته دو عامل فرهنگ و محیط در شکلگیری خانهها تأثیرگذار بود. در مناطق حاشیه خلیجفارس، با توجه به اقلیم منطقه، باید راهکارهایی در جهت بهبود شرایط اقلیمی در خانهها ایجاد می¬شد. از طرف دیگر فرهنگ ساکنان نیز بر چیدمان فضایی و کالبد خانهها تأثیرگذار بود، پس مهاجرت ایرانیان به محله بستکیه باعث شد، فرهنگ و شیوهزندگی مهاجران ایرانی، بر کالبد خانهها تأثیرگذارد و الگوهای مشابهی بین طراحی معماری خانههای دو منطقه در مسائلی مانند عرصهبندی و همنشینی فضا، حریمبندی و محرمیت فضا، شیوه ساخت و سیرکولاسیون داخلی فضایی ایجاد شود. در هر دو منطقه، فضاهای مختلفی برای مردان و زنان به عنوان فضاهای خصوصی و مشترک تعریف شده است. همچنین، فضاهایی برای مهمانها و مهمانان مرد خانه وجود دارد که جدا از فضای خصوصی خانه قرار دارد. حیاط مرکزی و پنجرهها و بادگیرها به عنوان ابزاری برای ایجاد کوران هوا و تهویه طبیعی در خانهها وجود دارد. همچنین، فضاهای مختلفی مانند فضاهای عمومی، نیمه عمومی و خصوصی در هر خانه برای انجام فعالیتهای مختلف تعریف شده است.
پرونده مقاله
یکی از جنبه های تعاملی انسان، ارتباط با خود است که دراین رابطه از یک طرف انسان به عنوان موجودی خودآگاه و در طرف دیگر، خود واقعی انسان قرار میگیرد. به نحوی که حواس مشترک، متأثر ازماهیت وجودی وی بوده و بر کیفیت زیستی تأثیر میگذارد. کیفیت زیستی در سطوح مختلف ایجاد شده چکیده کامل
یکی از جنبه های تعاملی انسان، ارتباط با خود است که دراین رابطه از یک طرف انسان به عنوان موجودی خودآگاه و در طرف دیگر، خود واقعی انسان قرار میگیرد. به نحوی که حواس مشترک، متأثر ازماهیت وجودی وی بوده و بر کیفیت زیستی تأثیر میگذارد. کیفیت زیستی در سطوح مختلف ایجاد شده و در تعامل با انسان، محیط را شکل می دهد. همچنین هدف پژوهش ارزیابی جنبه های زیستی مؤثر بر روابط درونی خودشناسی میان انسان و کالبد معماری می باشد. تحقیق حاضر تلفیقی از روشهای کمی و کیفی است که در جنبه کیفی، با استفاده از توصیف، مشاهده و مطالعه کتابخانهای و در جنبه کمی از دادههای عددی و تحلیل به روش علمی کوداس استفاده می شود. یافتههای تحقیق گویای شکلگیری رابطه ای درونی است که بر کیفیت محیط تأثیر گذاشته و متأثر از جنبه های خودشناسی انسان؛ سطوح کیفی مختلفی را ایجادمی کند. همچنین نتیجهاین پژوهش نشان داد که طراحی هدفمند در جهت شکل دهی به کیفیت زیستی، به ترتیب متأثر از حواس مشترک ایمان، زمان، وحدت، حضور، مکان، امان و آگاهی می باشد. به طوری که در رابطه ای مستقیم میان مؤلفه های مستقل (کالبدی فضایی، جمعی رفتاری، ادراکی روانی) و مؤلفههای وابسطه (حواس مشترک) شکل گرفته و بستری برای دستیابی به زیستی مطلوب است. بنابراین می توان این موضوع را ناشی از رابطه درونی میان سه جنبه آگاهی بر خود، حواس مشترک و معماری در نظر گرفت که باتوجه به رابطه میان مؤلفه های مستقل و وابسطه در معماری شکل می گیرد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش بررسی اثر جهانبینی فرهنگی و اصالت خانههای سنتی شوشتر، بر قصد بازدید گردشگران از خانههای سنتی شوشتر است. در این تحقیق، جهانبینی فرهنگی و اصالت بر فرایند قصد رفتاری گردشگران در بازدید از خانههای سنتی، با بهرهگیری از متغیرهای مدل رفتار هدفمند و با رویکر چکیده کامل
هدف این پژوهش بررسی اثر جهانبینی فرهنگی و اصالت خانههای سنتی شوشتر، بر قصد بازدید گردشگران از خانههای سنتی شوشتر است. در این تحقیق، جهانبینی فرهنگی و اصالت بر فرایند قصد رفتاری گردشگران در بازدید از خانههای سنتی، با بهرهگیری از متغیرهای مدل رفتار هدفمند و با رویکردی میانرشتهای، مورد سنجش قرار گرفته است.این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش جزو تحقیقات توصیفی پیمایشی میباشد. جامعه آماری پژوهش، بر اساس فرمول کوکران، 384 نفر از بین گردشگران بازدیدکننده از خانههای سنتی شوشتر، تعیین و انتخاب گردید. تحلیلهای آماری نیز با استفاده روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرمافزار SPSS و PLS انجام شده است. برای آزمودن فرضیهها p_value کوچکتر از 0/05 در نظر گرفته شد. برای پایایی پرسشنامه، از سه معيار ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکيبی و برای روایی پرسشنامه، از روایی همگرا و صوری استفاده گردید. جهت بررسی روابط بين متغيرها (جهانبینی فرهنگی، اصالت، نگرش، هنجار ذهنی، کنترل رفتاری درک شده، احساسات پیشبینی شده مثبت و منفی، میل و قصد رفتاری) از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. یافتههای این پژوهش نشان داد که جهانبینی فرهنگی و اصالت، به واسطه متغیرهای مدل رفتار هدفمند میتوانند، نقش مؤثری در ایجاد میل در قصد رفتاری گردشگران، در روند تصمیمگیری بازدید از خانههای سنتی شوشتر، داشته باشد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که حفظ اصالت مقصد گردشگری، یک عامل مهم و تأثیرگذار در شکلگیری تصویر مثبتی از مقصد و بازدید از مناطق فرهنگی و تاریحی است.
پرونده مقاله
در طول تاریخ، انسان در کالبدهای معماری متفاوتی زندگی خود را سپری کرده است؛ که این کالبد محصول نهایی شیوه نگرش انسان، نیازهای رفتاری او، وضعیت و شرایط اجتماعی، مذهبی و اقتصادی و اقلیمی بوده است. تأثیر هر یک از عوامل ذکر شده بر پیکره بندی کالبد معماری خانه-ها متفاوت بود چکیده کامل
در طول تاریخ، انسان در کالبدهای معماری متفاوتی زندگی خود را سپری کرده است؛ که این کالبد محصول نهایی شیوه نگرش انسان، نیازهای رفتاری او، وضعیت و شرایط اجتماعی، مذهبی و اقتصادی و اقلیمی بوده است. تأثیر هر یک از عوامل ذکر شده بر پیکره بندی کالبد معماری خانه-ها متفاوت بوده ولی نفوذ فرهنگ و اقلیم به عنوان کلیدی ترین عوامل مؤثر بر شاخصههای معماری، غیر قابل انکار است. هدف این پژوهش دست یابی به نگرشی بر نقش فرهنگ و اقلیم بر معیارهای صورت بندی خانه های قاجاری در اقلیم های گرم و مرطوب و معتدل و مرطوب ایران با رویکرد تحلیل قیاسی بوده تا نحوه تأثیرپذیری هر یک از شاخصههای کالبدی را از این عوامل شناسایی کند. روش تحقیق در این پژوهش، در حوزه روش کیفی قرار دارد و جمعآوری مطالب به روش کتابخانه ای و مشاهده میدانی انجام شده است. در فرآیند تحلیل و ارزیابی موضوع پژوهش، چهار خانه قاجاری با دو فرم متفاوت حیاط مرکزی و بلوکی در شهرهای شاخص اقلیمهای مذکور انتخاب شدند تا از طریق تحلیل قیاسی، نقش فرهنگ و اقلیم در فاکتورهای کالبد معماری مشخص شود. نتایج پژوهش نشان داد که در اقلیم گرم و مرطوب، معیارهای سلسله مراتب، نما و تزئینات، نور و روشنایی بیشتر تحت تأثیر فرهنگ بوده و اقلیم بیشترین تأثیر را بر روی فرم خانه، جهت گیری، مصالح و عملکرد داشته است، درحالی که در اقلیم معتدل و مرطوب، فرهنگ بیشترین تأثیر را بر هندسه، سلسله مراتب و مقیاس خانه ها گذاشته و عامل اقلیم بر روی ترکیب بندی، عملکرد و فرم خانه مؤثر واقع شده است.
پرونده مقاله
مسکن به عنوان فضایی برای سکنی گزیدن و زندگی، همواره از ابتدای تاریخ تاکنون یکی از اولین فضاهایی بوده که انسان با آن سرو کار داشته و ویژگیهای این بنا و به خصوص فضای داخلی آن به سبب ارتباط مستقیمی که در ساعات طولانی از روز با انسان دارد از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. چکیده کامل
مسکن به عنوان فضایی برای سکنی گزیدن و زندگی، همواره از ابتدای تاریخ تاکنون یکی از اولین فضاهایی بوده که انسان با آن سرو کار داشته و ویژگیهای این بنا و به خصوص فضای داخلی آن به سبب ارتباط مستقیمی که در ساعات طولانی از روز با انسان دارد از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.آرامش یکی از اساسی ترین نیازهای روحی و روانی هر فرد است. انسانها معمولابیشتر وقت خود را در خانه سپری میکنند واز این رو به دنبال یافتن آرامش در خانه و استراحت جسم و روح خویش در این مکان هستند. با توجه به همین موضوع معماری با القای حس آرامش و سکون درفضای داخلی خانه میتواند کمک زیادی در ایجاد آرامش داشته باشد. بر همین اساس در این پژوهش، هدف، ارزیابی چگونگی نمودپذیری آرامش در دو الگوی رایج خانه¬های معاصر شامل خانه¬های آپارتمانی و خانه¬های مستقل حیاط¬دار و شناسایی الگوی موفق در این زمینه میباشد. در پژوهش حاضر، ابتدا با استفاده از روش کیفی به جمع آوری دادهها پرداخته وسپس با استفاده از آزمون تی استیودنت دو نمونه ای به تحلیل آنها میپردازیم.که در مرحله نخست، از طریق مصاحبه با ساکنین خانه¬ها، عوامل ایجاد کننده آرامش استخراج میشود. عواملی که بیشترین اشاره به آنها در مصاحبهها صورت گرفته است به عنوان عوامل ایجاد کننده آرامش دستهبندی شدهاند، طبق نظریه راپاپورت (2005) عوامل مستخرج به عنوان معانی سطح بالا، قابلیتهای محیطی، معانی سطح میانه و ویژگی¬های فضایی به عنوان معنای سطح پایین در زنجیره معنایی هستند. ویژگیهای فضایی از طریق مصاحبه، تدوین پرسشنامه و مشاهده به صورت رفت و برگشتی استخراج شدو ویژگی هایی که از نظر ساکنین دارای اهمیت بالاتری بودند به عنوان ویژگیهای فضایی معرفی شدند. قابلیتهای محیطی (معانی سطح میانه) ازطریق تناظر بین الگوهای رفتاری رایج در هر یک از فضاها و خصوصیات کالبدی آن فضا در هر کدام از الگوهای رایج مسکن کرمان (خانههای مستقل حیاطدار و آپارتمانی) در گستره زمانی یکساله بررسی و سپس با مقایسه زنجیرههای معنایی به دست آمده میزان نمود پذیری آرامش در دوالگوی مورد مطالعه استخراج شد. این پژوهش در نهایت به این نتیجه دست یافت که معنای سطح بالای آرامش در الگوی خانه¬های مستقل حیاط¬دار بیش از الگوی آپارتمانی نمود می¬یابد که این امر نیز متاثر از تنوع ویژگی¬های فضایی و قابلیت¬های محیطی است که در الگوی خانه نسبت به گونه آپارتمانی وجود دارد
پرونده مقاله
در معماری مناطق کویری ایران، آب عنصر حیات و ادامه زندگی بوده است؛ لذا ترفندهای خاصی در آفرینش عناصر معماری به کار گرفتهاند تا موجبات آسایش و راحتی زندگی ساکنین را فراهم آورند. یکی از مواردی که در خانههای شهر اصفهان با استفاده از عنصر آب، شکل گرفته حوضخانه میباشد. تا چکیده کامل
در معماری مناطق کویری ایران، آب عنصر حیات و ادامه زندگی بوده است؛ لذا ترفندهای خاصی در آفرینش عناصر معماری به کار گرفتهاند تا موجبات آسایش و راحتی زندگی ساکنین را فراهم آورند. یکی از مواردی که در خانههای شهر اصفهان با استفاده از عنصر آب، شکل گرفته حوضخانه میباشد. تاکنون پژوهشهای بسیاری در مورد خانههای تاریخی اصفهان انجام شده، ولی فضای حوضخانه چندان مورد توجه قرار نگرفته است. این پژوهش با هدف بررسی کیفیت ویژگیهای ترکیب کنندههای فضایی حوضخانه در خانههای تاریخی اصفهان انجام شده است. پژوهش حاضر در راستای این هدف به دنبال پاسخگویی به این سوالات میباشد؛ ترکیب کنندههای فضایی در حوضخانه خانههای تاریخی اصفهان چه ویژگیهایی دارند؟ و چگونه ایفای نقش میکنند؟ روش تحقیق این پژوهش کیفی با هدف کاربردی و با رویکرد توصیفی- تاریخی به واکاوی ویژگیهای ترکیب کنندههای فضایی حوضخانه در خانههای تاریخی اصفهان دورههای صفوی و قاجار میپردازد. با توجه به مواردی همچون تخریب خانههای تاریخی، خالی از سکنه بودن، تغییرکاربری دادن خانهها به هتل، موزه و سایر موارد، عدم وجود اسناد و نقشه برخی از خانههای تاریخی، 20 خانه تاریخی دارای حوضخانه در شهر اصفهان مربوط به دورههای ذکر شده شناسایی و بررسی گردید. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که حوضخانهها به وسیله درها، پنجرهها و ستونها با سایر فضاهای خانه در ارتباط هستند. در حوضخانهها با استفاده از ویژگیهای ترکیب کنندههای فضایی؛ همچون بسط نوری و چشم اندازی و بسط فضایی افقی و عمودی، مکان منعطفی شکل گرفته است. حوضخانهها از نظر همجواری به پنج گروه تقسیم شدهاند؛ گروهی از حوضخانهها فاقد همجواری هستند. گروهی از آنها به صورت یکرو، گروه دیگر به صورت دورو، گروه چهارم با سه فضا و گروه آخر با چهار فضا در ارتباط هستند. ۱۲ عدد از حوضخانههای مورد پژوهش دارای صفه و بقیه صفه ندارند. در پژوهش حاضر حوضخانهها دارای نورگیر سقفی یا دیواری و در برخی از آنها نورگیر به هر دو صورت سقفی و دیواری وجود دارد. در نُه عدد از حوضخانههای مورد پژوهش، غلام گردش موجود است. گروهی از حوضخانهها بسط نوری و چشم اندازی به سمت خارج و بقیه بسط نوری و چشم اندازی به سمت داخل دارند.
پرونده مقاله
انسان حائز ارزشهایی است که میتواند در شکلگیری معماری خانه ایرانی اسلامی نقش داشته باشد. بیتوجهی به ارزشهای نهفته در تجارب گذشتگانمان هر روز بیش از پیش نمایان میشود. سوالی که مطرح گردید: ارزشهای انسانی چگونه در معماری خانه ایرانی اسلامی نمود یافته است؟ هدف پژوهش، چکیده کامل
انسان حائز ارزشهایی است که میتواند در شکلگیری معماری خانه ایرانی اسلامی نقش داشته باشد. بیتوجهی به ارزشهای نهفته در تجارب گذشتگانمان هر روز بیش از پیش نمایان میشود. سوالی که مطرح گردید: ارزشهای انسانی چگونه در معماری خانه ایرانی اسلامی نمود یافته است؟ هدف پژوهش، شناسایی ارزشهای انسانی حاکم بر خانههای ایرانیاسلامی، تبیین ارتباط ارزشهای انسانی با سبک زندگی ایرانی- اسلامی و نمود شکلی آن در معماری خانههای تاریخی شهر یزد به عنوان نمونه مورد مطالعه است. پژوهش از نوع کیفی، از حيث هدف کاربردی و روش تحقيق، با ترکیب روش استدلال منطقی، مطالعات توصیفی- تحلیلی و تاریخی و بر پایه اسناد کتابخانهای قرار گرفته بود. ارزشهای انسانی مبتنی بر فرهنگ اسلامی در معماری خانه را در 5 عرصه: ارتباط انسان با خدا- ارتباط انسان با خود- ارتباط انسان با جامعه و دیگران- ارتباط انسان با طبیعت- ارتباط انسان با تاریخ مورد واکاوی قرار دادیم. بعد از استخراج آموزههای اسلامی،6 نمونه از خانههای تاریخی شهر یزد، انتخاب و نمود آموزههای اسلامی در حوزه ارزشهای انسانی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج مطالعه نشان داد که ارزشهای انسانی به شکل تکریم پیران، حقوق مهمان، حسن همجواری، پرهیز از اسراف، سلسله مراتب و... در خانههای تاریخی شهر یزد نمود یافته است. بناهای ایرانی- اسلامی مجموعهای پویاست که باید همواره در حال تحول بوده و خود را با نیازهای ساکنان، مفاهیم، اصول و ارزشهای انسانی ایرانی- اسلامی وفق دهد. از اینرو با استخراج ارزشهای انسانی از معماری ناب گذشته، بروزرسانی و اشاعه آن، معماری خانههای معاصر را میتوان همگام با ارزشهای انسانی شکل داد.
پرونده مقاله